اختصاصی توریسم آنلاینگردشگری
عجایبی که در گنو منتظرتان است!

وقتی آدمی در این دوگانه آب و هوای متضاد تامل می کند که چگونه دست در دست یکدیگر دارند و میلیون ها سال بی آن که این برآن یا آن براین بشورد، آداب همسایگی را به کمال داشته اند و وفاقی به جمال ، می تواند دریابد که او هم می تواند بیاموزد تا به هر گرایشی که باشند و به هر شیوه و نگرشی که دارند در کنار هم آرامش داشته باشند و به رامش زندگی کنند؛ اشتراک را تجویز و اختلاف را پرهیز نمایند.
منطقه گنو در بیست و نه کیلومتری شمال غربی بندر عباس جای گرفته که مساحتی بیش از چهل هزار هکتار را در سیطره دارد.در دامنه این کوه، آب گرمی به همین نام از زمین می جوشد که گوگردی است و یکی از جاذبه های گردشگری این سامان به حساب می آید.
توریسم آنلاین:مهدی زارعی / مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ ـ بَیْنَهُما بَرزَخٌ لایَبْغیان. خداوند دو دریای مختلف(شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار دادکه با هم تماس دارند در حالی که در میان آن دو مانعی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند.( به هم نمی آمیزند)
گرچه این دو آیه از سوره الرحمن، شرحی است بر آب دو دریای سرد و گرم یا شور و شیرین که در همسایگی یکدیگرند و به هم نمی پیوندند اما در پدیده های دیگر نیز می توان رد پای چنین پدیده های رعنای تن در تور نور پرورده را یافت.یکی از آنان کوهستان وحشی گنو است که در منتهی الیه جنوبی رشته کوه زاگرس، آن جا که سواحل خلیج فارس آغاز می شود از خاک دمیده است و بر افلاک رسیده.
منطقه گنو در بیست و نه کیلومتری شمال غربی بندر عباس جای گرفته که مساحتی بیش از چهل هزار هکتار را در سیطره دارد.
در دامنه این کوه، آب گرمی به همین نام از زمین می جوشد که گوگردی است و یکی از جاذبه های گردشگری این سامان به حساب می آید.
از جمله شگفتی های این آب، زندگی نوعی ماهی به نام آماینوس گینوئیس است که قدی به اندازه بند انگشت دارد و خط هایی راه راه که بر اندام خردش کشیده شده تا به گور خر مانند شود.به نظر می آید این ماهی پسوند نام خود را از همین خاک نیک بخت رهگذار دوست یعنی گنو به وام گرفته است.

می توان گمان کرد که گنو تخفیف یافته گنداب باشد که رفته رفته به گند او و سپس به گنو تغییر شکل داده باشد.
تنوع گیاهی و جانوری و زندگی حیوانات گونه گون علف خوار و گوشتخوار همچون خرگوش، بز کوهی، کل، قوچ و میش، آهو ، روباه ، کفتار و شغال از ثروت های خدا داد این خطه است که در کنام خود، اما در کنار یکدیگر روزگار می گذرانند. علف خواران علف را می خورند و گوشتخواران، علف خوران را. بدین سان روزگار درازی است که به قول شاملو همچنان دوره می کنند، شب را و روز را، هنوز را!

بامداد بیست و دوم دی ماه آنگاه که طلوع مهر، سرفصل مهربانی بی انتهای صبح پاک را در بیت بیت شور نگاه شکوفه ها می پاشد، ما نیز در اقلیم این سرزمین پا از گلیم خویش به اندازه دراز می کنیم؛ سرزمینی که آغازش آب و هوایی گرمسیری دارد و فرجامش سرد سیری.
شگفت آن که در پایین دست درختان نخل و لیمو با تو وداع می کنند و به فاصله دو ، سه ساعت کوهپیمایی درختان سرو و ول و ارژن به پیشواز سلام می آیند ، پایین هرم گرما تنت را می گدازد و بالا سوز سرمای برف نشسته بر قله اندامت را می نوازد و این هر دو ضد همچون لطف و قهر معشوق آن چنان به هم تنیده اند که مرزش را نمی توان به درستی دریافت اما این باد کاونده سرگردان است که پیوسته، وسوسه می شود تا هوای سرد را از فراز به فرود آورد آنگاه گرمی فرود را به بالادست انتقال دهد.
وقتی آدمی در این دوگانه آب و هوای متضاد تامل می کند که چگونه دست در دست یکدیگر دارند و میلیون ها سال بی آن که این برآن یا آن براین بشورد، آداب همسایگی را به کمال داشته اند و وفاقی به جمال ، می تواند دریابد که او هم می تواند بیاموزد تا به هر گرایشی که باشند و به هر شیوه و نگرشی که دارند در کنار هم آرامش داشته باشند و به رامش زندگی کنند؛ اشتراک را تجویز و اختلاف را پرهیز نمایند.
نزدیکی های مغرب آن زمان که چندی بیش نمانده که مکبر با تکبر، بانگ بردارد و خورشید نیز همچون گویی آتشین سرخ فام در آب های آبی خلیج فارس فرو غلتد، به قله می رسیم. این جا تماشا خانه ای است تماشایی.

پشت سر دیواره های ستبر زمخت سخت جان کوه گنو قد برافراشته، در اطرافت دره هایی عمیق پوشیده از بوته ها و درختان جور واجور دهان گشوده است و روبرو نیز آب های زعفرانی خلیج فارس که اینک زیر سرخی آتشین مغرب، همچون ماهیان از آب پریده و بر ساحل افتاده، بالا می رود و پایین می آید و می خواهد آفتاب را به تمام در کام فرو برد تا از تلاش روزانه بکاهد و در آرامش شب، چشمی بر هم گذارد.
راه باز گشت آن نیست که رفته ایم ؛ راهیست آسفالت که از دامنه تا قله کشیده اند تا به دکل های نصب شده درارتفاع دسترسی داشته باشند.
گروه بیست و دو نفری ما نیز بسان رهسپرانی که در سیاهی رو به سوی روشنی رهسپارند ، همین راه بی خطر اما پر پیچ و خم را می پیمایند تا به آبادی برسند حوالی ساعت بیست و دو کار صعود و فرود پایان می یابد و چه تصادف سزاوار توجهی، روز اجرای برنامه، تعداد افراد شرکت کننده و ساعت پایان برنامه هر سه، بیست و دو!











