ناگهان تاریخ در گرداب سنگی!

گرداب سنگی که به گویش لری به «گرداوبردینه» معروف است (برد به معنای سنگ و بردینه به معنی سنگی است،
توریسم آنلاین: مهتاب چهارطاقی / حالا که تاریخ لرستان را در خشت خشت قلعه هزار و اندی ساله اش مرور کردیم با فرهنگ و آداب و رسوم مردمانش آشنا شدیم نوبت آن رسیده که به دل شهر بزنیم و اینبار لرها را نه از پشت شیشه ویترین موزه که از نزدیک ملاقات کنیم و در خیابانها و کوچه پسکوچه های قدیمی شهر پرسه ای بزنیم.اولین نقطه موردنظرمان جایی است موسوم به «گرداب سنگی» در حوالی میدان تختی.
گرداب سنگی که به گویش لری به «گرداوبردینه» معروف است (برد به معنای سنگ و بردینه به معنی سنگی است، گرداو هم همان گرداب است) چیزی شبیه به یک استخر گرد عمیق است با دیواره ای عظیم که دورتادور چشمه ای طبیعی ساخته شده. این بنای کم نظیر و منحصربفرد، متعلق به دوره ساسانی است و به هوش و ابتکار طراحان آن دوره اشاره دارد.
از گرداب سنگی راهی جنوب شهر می شویم تا از یک بنای نهصد ساله که امروز غریبانه و مهجور در حاشیه شهر تک افتاده دیدن کنیم.
اینجا مناره آجری است؛ بنایی استوانه ای شکل متعلق به قرن چهارم (دوره دیلمیان) که همچنان بر روی پایه های سنگی نهصد ساله اش ایستاده.
بلندای این میل 30 متر است و کارشناسان معتقدند که در هنگام ساخت بلندتر از این بوده و با گذشت زمان از ارتفاع آن کاسته شده. قطر سطح تحتانی آن 4.5 متر میباشد. نودونه پله دورانی، صعود برج را ممکن میسازد گرچه درحال حاضر امکان ورود به داخل آن وجود ندارد. گویا در گذشته از این مناره برای هدایت کاروان هایی که به سمت شهر شاپورخواست می آمدند استفاده میشده و خدا می داند که این برج فرتوت در روزگار جوانی چه خدمتها به مردم شهر شاپورخواست نکرده!
در هنگام بازگشت از مناره آجری ناگهان یک عنصر تاریخی دیگر در مقابلمان ظاهر میشود موقعیت این سنگ در پیاده روی خیابان شریعتی به گونه ایست که یکباره آدم را غافلگیر و به خنده وامیدارد.
و حالا این شما و این هم «بردنبشته» یا همان سنگ نوشته خودمان؛ یک تخته سنگ به شکل مکعب مربع که بر روی آن کتیبه ای به خط کوفی نقش بسته. از قرارمعلوم سنگ نبشته، متصل به صخره ای طبیعی بوده که بعدها از آن جدا و به جای فعلی منتقل گشته. ارتفاع متون کتیبه دار با احتساب دوپله 344 سانتیمتر است گفته می شود هریک از چهارگوشه سنگ نبشته به سمت یکی از آثار تاریخی شهر است دو سر شمال شرقی و غربی اش به سمت فلک الافلاک و گرداب سنگی و دو سر جنوبی اش به سمت مناره آجری و پل شاپوری!
دورتادور ستون سنگی، متنی به خط کوفی تحریر شده که با بسم الله شروع شده و موضوع آن مربوط به حکم امیر سپهسالارکبیر ظهیرالدوله میباشد و درباره بخشش چراگاههای شاپورخواست و همچنین ممنوعیت برخی سنتهای ناپسند در عهد سلطنت ملکشاه سلجوقی میباشد و تاریخ 513 قمری بر روی آن حک شده.
بعد از دیدن کتیبه، به سمت پل تاریخی شهر یا همان «پل شاپوری» می رویم و بالاخره در حاشیه جنوبی شهر پیدایش می کنیم.
همانطور که از اسم و شکل ظاهری اش پیداشت، بنایی است متعلق به دوره ساسانی و یادآور شکوه و عظمت شهر شاپورخواست. پل شکسته که در میان لرها به «طاق پیل اشکسه» نیز مشهور است در جنوب قلعه فلک الافلاک واقع شده و عامل ارتباطی شهر شاپورخواست با پایتخت ساسانیان (تیسفون) و همچنین خوزستان بوده است.
این پل که بیست و سه متر طول دارد 19چشمه داشته که امروز فقط 5 تای آنها باقی مانده چشمه ها (طاقها) به شکل جناغی هستند و یادآور بسیاری از بناهای عهد ساسانی است.
از زیر یکی از طاقها که به سوی شمال می نگرم دریچه ای رو به زیبایی گشوده می شود و منظره ای بس دل فریب در مقابل دیدگانم ظاهر می شود.
و چقدر خوشحال می شوم که در حاشیه طاق پیل اشکسه، زندگی هنوز جریان دارد.
به عنوان حسن ختام گشت هایمان راهی محله قدیمی «درب باوطاهر» واقع در ضلع غربی فلک الافلاک می شویم تا از آرامگاهی منسوب به باباطاهر عریان دیدن کنیم؛ بقعه ای آجری و بسیار ساده متعلق به دوره خوارزمشاهی.
برخی نیز بر این اعتقادند که این بقعه از آن یکی از امامزادگان است برای همین هم اینجا را مکانی مقدس میدانند و به گوشه کنارش دخیل می بندند. گویا در روز تاسوعا نیز عزاداران به این مکان می آیند و مراسم شمع افروزی را دراینجا اجرا می کنند.
محل قبر احتمالی باباطاهر در سردابه بنا می باشد و گویا در گذشته ضریحی چوبی بر روی قبر قرار داشته که امروز هیچ اثری نه از قبر نه از ضریح باقی نیست.
اطراف مقبره را خانه هایی قدیمی با آدم هایی صمیمی فرا گرفته اند از آن آدمها که عصربه عصر زیراندازی روی سنگفرش خنک کوچه پهن می کنند و دور هم جمع می شوند به چای خوردن و گپ زدن. امروز هم نشسته اند به سبزی پاک کردن برای یکی از همسایه ها….
				
					
					










