افسانه های ترسناک قلعه الموت و سه یار دبستانی !

توریسم آنلاین : در سال های اخیر گیمرها راز قلعه الموت را در بازیهای «شاهزادهی ایرانی»، «اسسین» و «شنهای زمان» جستوجو میکنند اما قلعه الموت کجاست و خداوند الموت کیست و در هزارتوی تاریخ چه بر آن گذشته که حتی داستان آن بازی نسل امروز شده است. خداوند الموت مردی است به نام حسن صباح ؛ یک چریکی بی رحم اما عاشق مطالعه!
به گزارش توریسم آنلاین ،قلعه الموت در قزوین واقع شده ودر قرن پنجم هجری قمری و در زمان حکمرانی حسن صباح بر این منطقه، مهمترین دوران تاریخی خود را سپری کرده است. در اغلب کتابهای تاریخی نام قلعه الموت با فرقهی اسماعیلیه آمده و از حسن صباح که رهبر این فرقه بوده به عنوان خداوند الموت یاد شده است. بر اساس همین اسناد تاریخی، حسن صباح چیزی حدود ۳۵ سال در این قلعه زندگی کرده و از آن به عنوان مقر نظامی خود استفاده کرده است.
در زمان صفویان، زندانیان را در قلعه الموت حبس میکردند؛ البته در دورهای هم این مکان، محل زندگی افرادی از طبقه اجتماعی خاص بوده است. این قلعه در بلندای صخرهای سنگی ساخته شده که در گذشته دسترسی به آن آسان نبوده است؛ اما هماکنون برای رفاه حال گردشگران، پلههایی از پایین صخره تا ورودی قلعه ساختهاند. وقتی به ورودی قلعه میرسید با تابلویی روبرو میشوید که به معرفی حسن صباح پرداخته و او را خداوند الموت نامیده است. ورود به اندرونی قلعه برای گردشگران ممنوع است.
دشت زیبا و وسیع گازرخان، رودخانه اندج و درهی الموت، دورتادور قلعه را درآغوش گرفته اند. برای عکاسی اینجا یکی از بهترین مقاصد است.. نام قلعه الموت در سال ۱۳۸۱ در فهرست آثار ملی و تاریخی ایران به ثبت رسیده است.
حسن صباح که بود؟
حسن صباح، متولد قم و بزرگ شده شهر ری بود. او در شهر ری مکتب شیعه دوازده امامی را فرا گرفت و بعدها نیز به مذهب اسماعیلی گرایش پیدا کرد. در واقع او بنیانگذار حکومت اسماعیلیه و یک مبلغ دینی در فلات ایران بود که یک فرقه افراطی به وجود آورد. او که رانده شده از دربار سلجوقیان بود، طرفداران خود را از مصر به ایران آورد تا از خواجهنظامالملک و ملکشاه سلجوقی انتقام بگیرد.

سه یار دبستانی
نام حسن صباح و قلعه الموت چنان به هم پیچیده و گره خورده است که اگر کمی به آن بپردازیم با داستانهای عجیبی مواجه میشویم. اصطلاح «یار دبستانی» که این روزها همه ما آن را شنیدهایم، در واقع برگرفته از داستان «سه یار دبستانی» ادوارد فیتزجرالد، ادیب و نویسنده انگلیسی است.
او در سال ۱۸۵۹ میلادی، رباعیات خیام را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در ابتدای کتاب چنین نوشت: «خواجه نظامالملک، خیام نیشابوری و حسن صباح، سه یار دبستانی بودند. آنها با یکدیگر پیمان بستند که هر زمان یکی از آنها به مسند قدرت رسید، آن دو نفر دیگر را یاری کند. سیب درخت عهد این سه نفر، هنگامی که بر زمین میافتاد به گونهای چرخید که خواجه نظامالملک، وزیر دربار سلجوقیان شد. او شرایطی فراهم کرد تا خیام با خیالی آسوده به نوشتن بپردازد و کارهای علمیاش را انجام دهد. حسن صباح را هم صاحب مقامی در دربار کرد؛ اما چیزی نگذشت که بین این دو یار، اختلاف نظر ایجاد شد و ملکشاه، صباح را از دربار طرد کرد. اینگونه بود که صباح به آفریقا رفت و فرقهای پدید آورد که به حشاشین یا اسسین شهرت یافتند».
مفسران تاریخی، صباح را یکی از بزرگترین فریبکاران تاریخ دانستهاند. او جوانان زیادی را با تحریک هیجاناتشان مرید خود کرد و به وسیلهی آنها جامعهای پر از رعب و وحشت پدید آورد. طبق نظر تاریخشناسان، او یکی از بنیانگذاران تفکر چریکی و فرقهای در تاریخ ایران است که با انجام ضد حملههای واکنشی توسط فدائیان به مبارزه و جنگ میپرداخت.
وجود یک کتابخانه بزرگ در قلعه الموت، بیانگر علاقه حسن صباح به مطالعه است. در این کتابخانه، مجموعهای از نسخههای دستنویس نایاب و کتابهای بسیار مهم وجود داشت که در حمله مغولها و در جریان به آتش کشیدن کتابخانهها از بین رفتند. صباح را به دلیل فعالیتهای بیشمار نظامی، سیاسی و امنیتیاش و البته به دلیل ۳۵ سال زندگی در قلعه الموت به عنوان مقر فرمانرواییاش، خداوند الموت نام گذاشتند.
معماری قلعه الموت
قلعه الموت دارای دو قلعه پایین و بالا است. دیوارهای قلعه با توجه به وضعیت صخرهها ساخته شده و عرض متفاوتی در قسمتهای مختلف دارند. قلعه از دور شبیه به یک شتر خوابیده است و از سنگ، آجر، ملات گچ، کاشی، تنپوشههای سفالی و کلافهای چوبی ساخته شده است. این قلعه در واقع چهار برج داشته که برج غربی آن طی سالیان دراز، تخریب شده است.

کمی پایینتر از برج شرقی، ورودی قلعه قرار دارد. در نزدیکی ورودی نیز تونلی با طول شش متر در دل سنگها کنده شده است. آنسوی تونل، برج جنوبی و دیوار جنوب غربی قرار دارد. در قسمت جنوبی، اتاقکی در صخره ایجاد شده که کاربری آن نگهبانی بوده است. در قسمت شمال غرب نیز دو اتاق ساخته شده که در یکی از آنها چاه آب کوچکی قرار دارد.
شرق قلعه الموت، محل اقامت نگهبانان و خانوادههایشان بوده است. در این قسمت آخور حیوانات، آبانبارهای کوچک و تعدادی اتاق به چشم میخورد که متأسفانه بسیار مخروبه هستند. بین بخش شرقی و غربی قلعه، میدانگاهی وجود دارد که به خاطر دیوار دورش، شرق و غرب را به دو قسمت تقسیم کرده است.
قلعه از چهارسو به پرتگاه میرسد و فقط همان یک ورودیای را دارد که پایینتر از برج شرقی است. همین امر بیانگر ساختار دفاعی آن است. حفر خندق در اطراف قلعه و وجود برج دیدهبانی، حفاظت از آن را امکانپذیر میکرده است. در دامنهی جنوبی صخره، خندقی با پنجاه متر طول و دو متر عرض قرار دارد که در گذشته برای جلوگیری از نفوذ به قلعه، کنده شده است. در آن زمان، این خندق همیشه پر از آب بوده است.
پلههای سنگی که از پایین صخره تا قلعه ساخته شدهاند، مربوط به عصر قاجار هستند. قبل از ساخت این پلهها، برای رفت و آمد به قلعه از قاطر استفاده میشده است. حوضی هم درون قلعه وجود دارد که با بارش باران پر از آب میشود و جلوهی جالبی به درون قلعه میبخشد.
در جنوب غربی قلعه الموت نیز درخت تاکی قرار دارد که میگویند صباح خودش آن را کاشته است. در غرب قلعه نیز قبرستان بسیار قدیمی «اسبهکلهچال» مشاهده میشود. کورههای آجرپزیای که در تپهی مجاور قلعه قرار دارند هم به خاطر قدمت و سبک و سیاقشان، جالب هستند.
به گزارش توریسم آنلاین ،منطقه الموت، منطقهای کوهستانی و سردسیر است. در زمستان، این منطقه پوشیده از برف است و جاده رسیدن به قلعه، امنیت کافی را ندارد. با این اوصاف، بهتر است که در فصل بهار و تابستان به سمت قلعه الموت حرکت کنید. هوای الموت در اواخر بهار و اوایل تابستان، بهترین هوای سال است. طبیعت آن نیز پوشیده از درختان سبز و گلهای رنگارنگ بسیار است. اگر این روزها قصد سفر به این منطقه را دارید بدانید که شبهای تابستان در الموت، هوایی خنک و رو به سرد دارد که ممکن است شما را مجبور به پوشیدن لباس گرم کند.











