حسنآباد را سالهاست که سوزاندهاند

شهری با این تعداد میراث فرهنگی و تاریخی، باید جیب شهرداریاش پر از پول باشد، اما نیست؛چون نگاه مدیران شهری سیاستزده است.
خبرگزاری مهر:نخست: خبر سوختن بخشی از میدان تاریخی حسن آباد – حداقل برای راقم این سطور که سالها در این منطقه زندگی کرده – چندان عجیب نبود. این میدان را سالها پیش آتش زده و سوزانده بودند. روند سوزانده شدن این بنا نیز از دوران پهلوی و احداث شعبه بانک ملی در آن آغاز شد، اما در دوران فعلی شتاب عجیبی به خود گرفت.
عدم تغییر کاربری بنا و عدم خریداری واحدهای تجاری فعال در این میدان اعم از ابزارفروشیها و واحدهای تجاری فروش نخ و… باعث فرسودگی بیش از حد بنا شده بود. به این نکته اضافه کنید وجود انبارهای متعدد اصناف در این منطقه و در این بنا را که اصول ایمنی در هیچکدام از آنها رعایت نمیشد و نمیشود. نفرینی که باقی میراث تاریخی تهران نیز دچارش هستند. با توجه به رویکردی که سازمان میراث فرهنگی در این چند دهه در پیش گرفته، نمیتوان امید چندانی نیز به این سازمان داشت. مگر این سازمان برای حفظ میراث دیگر شهرها چه کرده است؟ ابنیه بسیاری در سطح کشور را میتوان مثال زد که رو به تخریباند.
تهران سالهاست که غیرعلمی و به معنای واقعی کلمه «یلخی» اداره شده، شهری که صاحب این همه میراث تاریخی است، در یک تاریخ چهار دههای برای کسب درآمد بیشتر زمین و هوایش را فروختهاند. روایت عجیبی چندی پیش در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد با این محتوا که یکی از مسئولان وقت شهر تهران گفته بود که اگر انبوهسازان مسکن پول بدهند میتوانند مجسمه میدان فردوسی را برداشته و جای آن برج علم کنند. در اینکه امکان حقیقت پیدا کردن چنین رسوایی بزرگی وجود داشت، شک نکنید؛ چرا که در مقیاسی کوچکتر سالها میدان هفت تیر تهران بدل به کارگاه تولید بتن شده بود.
تهران سالهاست که غیرعلمی و «یلخی» به معنای واقعی کلمه اداره شده، شهری که صاحب این همه میراث تاریخی است، در یک تاریخ چهار دههای برای کسب درآمد بیشتر زمین و هوایش را فروختهاند.
از مدیریت یلخی تهران همین را داشته باشید که از یک طرف هزینههای تبلیغاتی بسیاری صرف میشود تا این فرهنگ را در مردم نهادینه کنند که برای سفرهای درون شهری از سیستم حمل و نقل عمومی استفاده کنند و از طرف دیگر با ساخت بیبرنامه بزرگراهها مردم را تشویق به آوردن خودروی شخصی میکنند.
دوم: میدان حسن آباد، روایتهای فرهنگ عامهای زیادی را در بطن خود دارد. در ضلع شمالی میدان قبرستان قدیمی و کهنه تهران قرار داشت. در این قبرستان کسانی چون میرزا رضا کرمانی، عامل ترور ناصرالدین شاه و همچنین سر چهرههایی چون میرزا آقاخان کرمانی و میرزا کوچک خان جنگلی در آن مدفون بود. قبرستان بعدها تبدیل به گرمابهای شد که به باور بسیاری از مردم نفرین شده بود و از «تون» آن صدای سوختم سوختم میآمد و همین باعث شده بود تا کسب و کار حمامی آنجا کساد باشد و ملک نهایتاً به آتشنشانی واگذار شد. میگویند برخی از سنگ مزارها تا چند دهه پیش هم در محوطه آتشنشانی وجود داشت، اما آسفالت روی آنها را پوشاند.
در دوره پهلوی به کوشش مهدی ملکزاده، فرزند ملک المتکلمین، مجسمهای از این سخنور ازلی مشروطیت که ساخته دست ابوالحسن خان صدیقی بود، در میدان حسن آباد نصب شد و نام میدان را ملک المتکلمین گذاشتند. پس از درگذشت ملک زاده مجسمه به پارک شهر منتقل شد و احتمالاً پس از انقلاب به خاطر عقیده بابی ملک المتکلمین این مجسمه را برداشتند و اکنون نیز این اثر گرانبها مفقود است و معلوم نیست کجاست و چه بلایی بر سرش آمده!
به طور کل حد فاصل میدان امام خمینی (ره) تا میدان حر که به لحاظ حجم میراث تاریخی، غنیترین نقطه تهران است، در این یکی دو دهه اخیر دچار نفرین عفریتها شده و دیری نمیپاید که با این دیدگاههای مسئولان شهری این سالهای تهران، شهر تاریخی ما خالی از میراث خود خواهد شد. میراثی که قابلیت آن را دارند تا جیب شهرداری تهران را پر از پول کنند تا این نهاد ناچار نشود برای کسب درآمد، ناموس تهران را بفروشد، کاری که در این دههها به آن اشتغال داشت. شاید نالههای آن روح سرگردانی که نوای سوختم سوختمش هراسی به دل تهرانیهای قدیم انداخته بود و گرمابه آنجا را با ضرر مالی مواجه کرد، اثر نفرینی خود را بر کل تهران امروز گذاشته است!
سوم: در دهه ۳۰ وقتی قرار شد که کارخانه رسومات تهران تعطیل شود، مسئولان شهری وقت پس از برگزاری جلساتی محل این کارخانه را تبدیل به پارک خیام کردند. تغییر و تحولی که به باور زندهیاد محمدابراهیم باستانی پاریزی از همه جهات بهترین انتخاب بود و حتی در این روند تبدیل وصیت خیام، این شاعر و فیلسوف برجسته ایران زمین را لحاظ شد.
میدان حسن آباد قابلیت آن را داشت تا به میدانی فرهنگی بدل شده و کسب و کار رایج در آنجا بدل به کسب و کاری متناسب با تاریخ این میدان شود، اگر نگاه مسئولان شهری تهران آلوده به خیلی چیزها نبود. این آلودگیهای بسیار همراه با بیبرنامهگی و نگاه غیرعلمی و غیرتخصصی به مساله گردشگری باعث رسواییهای عجیب و غریبی نیز شده است. فراموش نکنید ابتذالی که در برنامههای پیاده راه سازی برخی مناطق تهران رخ داد. ورودی خیابان ۳۰ تیر تا تقاطع سرهنگ سخایی و همچنین برنامههایی که در ابتدای خیابان تاریخی باب همایون پیاده شده نمونهای از این رسواییها هستند. اگر به این دو محله بروید متوجه خواهید شد که چه نالههایی برای نوستالژی تهران قدیم سر داده شده، اما خوراکپزها و غذافروشهای آنجا اکثراً به طبخ غذاها و ساندویچها با مواد اولیه سوسیس و کالباس، مشغولند.
در دهه ۳۰ وقتی قرار شد که کارخانه رسومات تهران تعطیل شود، مسئولان شهری وقت پس از برگزاری جلساتی محل این کارخانه را تبدیل به پارک خیام کردند. تغییر و تحولی که به باور زندهیاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی از همه جهات بهترین انتخاب بود.
عجیب نیست که چرا شورای شهر و شهرداری برنامههای مدونی برای کسب درآمد از اماکن تاریخی و میراث تهران ندارند؟ حتی شهرداری و شورای فعلی که در تبلیغات انتخاباتی اعضای خود دست روی تعطیل کردن فروش ناموس تهران گذاشتند، حاضرند با تغییر در برنامههای طرح ترافیک تهران – که به باور عدهای در کاهش آلودگی هوای تهران موثر نیست و صرفاً برای اخذ وجه بیشتر از شهروندان تدوین شده – به کسب اندکی درآمد اقدام کنند، اما حاضر نیستند با دعوت از متخصصان امر گردشگری برنامهای برای کسب درآمد از میراث تاریخی و فرهنگی تهران تدوین کنند؟ درآمدی که قطعاً بسیار بیشتر از اخذ پول از شهروندان برای صدور اجازه تردد آنها در شهر است.
شهری با این تعداد میراث فرهنگی و تاریخی، باید جیب شهرداریاش پر از پول باشد اما نیست. (حالا مگر دیگر شهرهای کشور از این امکان درآمد استفاده میکنند؟) شهرداری تهران گرفتار سیاستزدگی است. حضور سیاسیون در مناصب این شهر و دیدن پست شهرداری تهران به مثابه سکوی پرشی برای رسیدن به منصب ریاست جمهوری بد بلایی به سر تهران آورده است. کاش از تجربه سوختن میدان حسن آباد درس بگیرند و فکری به حال میراث تهران کنند.











