
توریسم آنلاین: فردوسی زن را در شاهنامه پیمبر، شیر، باشرم، پارسا، گـُـرد، هنرمند، بادانش، پاکدامن، خردمند و … » میخواند.
به سه چیز باشد زنان را بهی
کـه باشـنـد زیـبــای گـاه مـهـی
یکی آنک باشرم و باخواستست
که جفتش بدو خانه آراستست
ﺯﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺳﺎﻥ ﮔﺮﺩ ﺳﻮﺍﺭ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻧﺪﺭﻭﻥ ﻧﺎﻣﺪﺍﺭ
کـجـا نـــام او بـــود گـــردآفـــریــد
که چون او به جنگ اندرون کس ندید
چنین گفت کامد ز کابل پیام
« پیمبر زنی » بود سیندخت نام
ز پاکی و از پارسایی زن
که هم غمگسار است و هم رأی زن
سر بانوانی و هم مهتری
من ایدون گمانم که تو مادری
بدو گفت رأی تو ای شیرزن
درخشان کند ، دوده و انجمن
ز گیتی همی پند مادر نیوش
به بد ، تیز مشتاب و چندین مکوش
زنی بود هم گوهرش هوشمند
هنرمند و با دانش و بیگزند
یکی دخترش بود نامش همای
هنرمند و با دانش و پاکرای
کجا بود کدبانوی پهلوان
ستوده زنی بود روشن روان
که از تخم ساسان اگر دختری
بماند به سر برنهد افسری
ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺯﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻧﺪﺭ ﺟﻬﺎﻥ
ﭼﻪ ﺩﺭ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﺍﻧﺪﺭ ﻧﻬﺎﻥ
پس پرده نامور کدخدای
زنی بود پاکیزه و پاک رای











