خرید آنلاین بلیط هواپیما
گردشگریویژه

شجره نامه نوروز!/ از نوروز هخامنشی تا توپ درکردن قجری

قصر شاه پُر از مهمانان و درباریان بود که ناگهان صفیر بلندی شنیده شد؛ مهمانان به جای آنکه بترسند، همگی از جا پریدند و با خوشحالی روبوسی کردند؛ درباریان یکدیگر را در آغوش می‌گرفتند و سال نو را تبریک می‌گفتند؛ فراشان با شیرینی از مهمانان پذیرایی می‌کردند؛ این روایت «شاردن»، تاجر و سیاح فرانسوی، از مراسم نوروز در زمان شاه عباس دوم صفوی است

توریسم آنلاین: النا جاوید: در آستانه بهار، رگ و ریشه‌ی داستان‌های نوروزی را زیر و رو کرده‌ایم و از کش و قوس نوشته‌ها و تاریخ‌مان بیرون کشیده‌ایم اسطوره‌های‌مان را که مردانگی کرده‌اند و پشت افسانه‌ها را خالی نکرده‌اند.

همراهی مان کنید تا معلوم شود نوروز ما دنباله اش به کجا می‌رسد؟ عمونوروز و حاجی فیروز، کجای این قصه ایستاده‌اند؟ شاه بیت‌های افسانه‌ای نوروزی را بین کدام خطوط شاهنامه فردوسی جست‌وجو کنیم و ماجرای توپ سال نو را از کجای تاریخ دنبال کنیم؟

 

توپ درکردن سال نو قجری!

قجرها برای خبر کردن مردم – از اعیان و اشراف گرفته تا رعایا و زیردست‌ها- برای فرا رسیدن نوروز یک چاره پیدا کردند. فتحعلی شاه قاجار دستور داد یک دستگاه توپ جنگی مهیا کنند؛ نه برای آتش گشودن روی دشمنی که مقابل حکومت قجرها قد علم کرده بود.

این توپ را برای آن ساختند که لحظه تحویل سال با آن گلوله در کنند و خبر  فرا رسیدن نوروز را در یک «آن» به اطلاع مردم برسانند. برای آنکه شکل و شمایل توپ به قد و قواره نوروز اندازه بیاید، فتحعلی شاه دستور داد روی لوله این توپ حکاکی کنند و رویش مُهر هم بکوبند. دستور آویختن چند رشته مروارید به توپ سال نو قجرها از زبان فتحعلی شاه صادر شد و اسم «توپ مروارید» روی این توپ ماند.

میدان توپخانه، محلی بود که قجرها برای نگهداری توپ مروارید انتخاب کرده بودند. توپ سال نو بعد از آنکه گلوله لحظه تحویل سال را شلیک می‌کرد، با آن بر و روی تزئین شده و رشته‌های مروارید، روی چرخ‌هایش لم می‌داد تا 365 روز بعد باز فتیله‌اش را آتش بزنند. هرچند لمیدن توپ مروارید در توپخانه تهران در باقی ایام سال هم بیهوده نبود.

از وقتی بین مردم چوپیچه شد توپ مروارید، بخت هم باز می‌کند، دخترهای دم بخت زیادی را از زیر لوله توپ گذرانده و کنار این توپ نشاندند. کار به جایی رسید که بانوان دوره قاجار برای بخت گشایی دختران یا برآورده شدن آرزوهای ریز و درشت دیگر، به گوشه و کنار این توپ دخیل می‌بستند.

با این حساب توپ سال نو در بقیه ایام سال فقط به رشته‌های مروارید مزین نبود چون باریکه‌های پارچه به هرجای توپ که حفره  و روزنه‌ای داشت، گره خورده بودند. این توپ در زمان پهلوی اول، به میدان حُر و مقابل دانشکده افسری منتقل شد و اکنون در محوطه حیاط وزارت امور خارجه نگهداری می‌شود.

نوروز توپ در کردن

حاجی فیروز از سومر تا ایران

افسانه‌ها حاجی فیروز را تا اساطیر سومر و بین النهرین پیش می‌برند. چه کسی باورش می‌شود داستان حاجی فیروز قرمزپوش ما با آن سیه چُردگی همیشگی‌اش، به یک ماجرای عاشقانه سومری وصل باشد و ته رنگی از درد در آن به چشم بخورد؟

داستان، اما به علاقه میان «دموزی»؛ ایزد گیاهان و «اینانا»؛ الهه باروری سومریان بر می‌گردد. به زمانی که دموزی، یک مرگ دردناک را تجربه می‌کند. کاسه صبر اینانا از نبود دموزی لبریز می‌شود تا حدی که قصد می‌کند به سرزمین مردگان برود و دموزی را ملاقات کند. سرزمین مردگان، جایی است در زیر زمین که الهه باروری با ورود به آن به ازدواج اهریمن درمی‌آید.

وضعیت روی زمین هم بعد از رفتن دموزی و اینانا آنچنان تعریفی ندارد. چون بعد از مرگ دموزی، ایزد گیاهان، خشکسالی عجیبی جهان را فرا گرفته است. همانطور که خشکسالی، چادرش را روی زمین و زمان پهن کرده، مردم به درگاه خدا دعا می‌کنند تا شاید ورق برگردد و ایزد گیاهان از مرگ نجات پیدا کند. خانواده دموزی هم در این میان گریه و تضرع را به نهایت می‌رسانند.

شاید به همین خاطر، آن معجزه عظیم رخ می‌دهد؛ دموزی از سرزمین مردگان رهایی می‌یابد و با شادمانی بازمی‌گردد. لباسی که او به هنگام بازگشت بر تن دارد، قرمز رنگ است اما چهره اش به سیاهی می‌زند؛ سیاهی‌ که نشان از تاریکی سرزمین مردگان در زیر زمین دارد.

با این حال، بازگشت دموزی باعث سرسبزی درختان و شادی مردم می‌شود. ماجرای بازگشت دموزی، با افسانه‌های ایرانی درمی‌آمیزد و به پیک نوروزی تبدیل می‌شود که امروز حاجی فیروز صدایش می‌کنند. «مهرداد بهار» اما طی پژوهش‌هایش در شاهنامه، حاجی فیروز را به ماجرای گذر سیاوش از آتش و خون به ناحق ریخته او نسبت می‌دهد. در این تعریف، چهره سیاه سیاوش نشانه بازگشت او از سرزمین مردگان است که با تولد دوباره زمین هم معنا می‌شود.

نوروز

 

برملاشدن رازهای نوروز هخامنشی

در اینکه ما ایرانی‌ها نوروز را در گذر ایام گرامی‌می‌دانسته، می‌دانیم و برای سرور و شادمانی در روزهای آن سنگ تمام می‌گذاریم، تردیدی وجود ندارد اما تفاوت‌های کوچکی میان نوروز ما و نوروز ایرانیان قدیم وجود داشته که حالا از کتیبه‌های تخت جمشید رمزگشایی شده است.

به طور مثال، زمان گرامیداشت نوروز هخامنشیان از بیست و یکمین روز اسفند ماه هر سال تا روز نهم اردیبهشت متغیر بوده است. تاریخ می‌گوید تلاقی نوروز هخامنشی با نخستین روز فروردین تنها یک مرتبه، آن هم در دوران پادشاهی کمبوجیه رخ داده. طبیعی است وقتی نوروز هخامنشی ارتباطی به آغاز بهار نداشته و تنها معنای روز جدید و روز نو را دربرمی‌گرفته، تفاوت‌هایی میان نوروز آنها و آنچه ما در این روزها برگزار می‌کنیم وجود داشته باشد.

هیچ کدام از کتیبه‌های تخت جمشید حاوی پیام‌هایی از همزمانی نوروز هخامنشیان با بهار ندارند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت تخت جمشید صرفا برای برگزاری جشن نوروز ساخته نشده بود هرچند جشن‌های نوروزی در محل ساخت آن برگزار می‌شدند.

به خصوص که هرقسمت از تخت جمشید با برخورداری از باور اقوام مختلف همچون هندی و مصری و … ساخته شده است. به این ترتیب، معلوم می‌شود نمایندگان کشورها در زمان برگزاری جشن‌های نوروزی در تخت جمشید به خدمت پادشاه ایران می‌رسیدند.

در کتیبه‌های موجود در این محل، شاه، ولیعهد و نگهبانان در حال راهنمایی میهمانان هستند در حالی که غنچه گل نیلوفر به دست دارند. این گل، در پردیس تخت جمشید پرورش می‌یافته و امروز رویش آن در نیمه اردیبهشت در شیراز رخ می‌دهد و تا خرداد ماه ادامه دارد.

به این ترتیب کتیبه‌های تخت جمشید می‌گویند زمان برگزاری جشن نوروز با رویش گل نیلوفر در شیراز همزمان بوده و این به معنای آن است که نوروز هخامنشیان با پایان زمستان تلاقی همیشگی نداشته است.

از طرفی لباس اقوام حاضر در کتیبه‌ها گویای مطالب زیادی هستند. آنها بدون کفش، با پاهای نیمه برهنه و لباس‌هایی که در برخی موارد پوشیده هستند، در تخت جمشید دیده می‌شوند. این موضوع از وجود همزمان گرما و سرمای هوا در زمان برگزاری جشن‌های  نوروزی هخامنشی خبر می‌دهد. حال و هوایی که با روزهای نیمه اردیبهشت تا خرداد ماه بیشتر همخوانی دارد.

 

سبزه و ماهی هفت سین از کجا آمد؟

سفره هفت سین نوروز، بدون سبزه و بن شیری رنگش که توی دل دانه‌های ریز، گره می‌خورد معنا نمی‌یابد. رسم سبزه سبز کردن در نوروز به دوره ساسانیان برمی‌گردد.

سفره هفت سینی که در آیین ایران باستان پهن می‌شد میانه‌ای با قربانی کردن حیوانات نداشته است. مردم در عوض، چند ماده خوراکی مقدس را در سفره‌‌شان می‌چیدند به این بهانه که آن را نثار خداوند کرده باشند. گندم، جو، انجیر، خرما و آرد جزو خوراکی‌هایی بوده که در سفره هفت سین ایرانیان باستان پیدا می‌شد.

این خوراکی‌ها با دعای کاهن‌ها در معابد، متبرک شده و در آخر میان مردم تقسیم می‌شدند. امروز با آنکه سفره هفت سین ما به شکلی کاملا متفاوت گسترده می‌شود اما در نقاطی از کشور هنوز هم می‌توان دانه‌های خرما را بر سر سفره‌های هفت سین پیدا کرد. سبزه سبز کردن‌های امروز ما هم با همان دانه‌هایی انجام می‌شود که ایرانیان در گذشته، نان هفت غله سفره

هفت سین‌‌شان را می‌پختند. گاهی هم این هفت غله به کار آش پختن در آن ایام می‌آمد آن‌هم با غلاتی که متبرک شده بودند. تبرک کردن دانه‌های خوراکی ارزشمند، اما در گذر ایام گم شد و به جایش سبزه سبز کردن در ایام نوروز با همان پیشینه غله‌ها بر جای ماند. اگرچه پخت و تهیه سمنو و استفاده آن بر سر سفره هفت سین را نیز می‌توان دنباله همان هفت غله متبرک در ایران باستان دانست که شامل گندم، جو، ماش، ارزن و دانه‌هایی از این قبیل می‌شدند.

از آن‌سو مجسمه طلایی ماهی در موزه ایران باستان، پرده از حقیقت وجود ماهی قرمز در ایران باستان بر می‌دارد و صورت فلکی ماهی که نشان از پایان زمستان دارد، مهر تاییدی به حضور ماهی در نوروز ایرانیان باستان می‌زند.

نوروز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا