
دنگزلو؛ آبادی سرسبز خنک هوا از توابع استان اصفهان، بخش پادنای علیای شهرستان سمیرم است که در ضلع شمال شرقی کوه سربلند دنا و در همسایگی رودخانه خروشان مار بر آرمیده است .
توریسم آنلاین: سمند سفید رنگ صحرا نورد را زین می کنم تا راه دراز درازتر از شب جدایی را در نوردم که اگر عشق باشد و امید، طی کردن بیابان آسان می نماید. باید خود را به روستای دنگزلوی جوان برسانیم که عمری بیش از صد ندارد . دنگزلو آبادی سرسبز خنک هوا از توابع استان اصفهان، بخش پادنای علیای شهرستان سمیرم است که در ضلع شمال شرقی کوه سربلند دنا و در همسایگی رودخانه خروشان مار بر آرمیده است .
به سرعت از استان فارس خارج می شویم به پایتخت طبیعت ایران ، کهگیلویه و بویراحمد، درودی می گوییم و بدرودی . شهرستان دنا (سی سخت) را پشت سر می گذاریم، خود را از شیب پر شتاب پیچ پیچان گردنه بیژن بالا می کشیم تا درست در گردنه درنگی کنیم و استراحتی و صعودی با چشم در اطراف گردنه!
سمت چپ گردنه بیژن، قله های برد آتش و سیچانی سر در آسمان دارند و با ابرهای گریز پا قایم باشک بازی می کنند .
سمت راست نیز راهی است پاکوب که رونده اش را به قله های برف کرمو ، نمک و کل خرمن رهنمون می کند.
هرچند پر تکرار گفته اند: چپ و راست هر دو ره به گمراهی دارند اما این جا حکایتی دیگر است چپ تو را به زیباترین قله های دنا می کشاند و راست هم دلرباترین چشم انداز را پیش چشمت می آورد و کش کشانت می کشد تا از چشمه ساران سرد و زلال کفی بر گیری و بنوشی تا به درستی دریابی که آب چیست و آبادانی کدام!
دوباره نام دنا آمد و هوش را از قلم سر به هوای سبکسر ربود تا راه را رها کند و بیراه را بر گزیند باید عنانش را در دست گیرم و به راه راست هدایتش کنم و دوباره از دنگزلو بگویم و از غار آبیش.
به روستای دنگزلو می رسیم برای شب مانی خانه معلم را در اختیار می گیریم شگفتا ! روستایی در این مکان، دور از آبادی خانه معلم داشت.
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
خروس خوان از خواب برخاستیم لباس ویژه پیمایش غار را پوشیدیم ، از لابلای باغستان سیب های خوش بوی دنگزلو گذشتیم تا به کنار رود سرود خوان مار بر برسیم که غار دنگزلو در کمر کش کوهش درست زیر ارتفاعات نول دهان تنگش را به سوی آسمان گشوده است و از زیر دهانه اش رودی پر جوش و خروش از دل سنگ های سخت می تراود، می جوشد و می کوشد تا دست خود را به دستان رودخانه برساند.
دهانه غار و دهلیز منتهی به آن آن قدر تنگ است که باید سینه خیز از آن گذشت، پس از ده متر به میدانگاهی فراخ می رسیم .آنگاه بیدرنگ باید ده متر از سنگی لیز و پر شیب بالا رفت . در میانه صعود، صدای شر شر آب را که در تالار غار می پیچد به گوش هوش می شنوی تا به تو بفهماند پا در غار آبی گذاشته ای .

درازای این غار پر آب حدود هزار و ششصد متر است که باید از هفت تالاب گذشت تا به سیفون پایانی رسید ، تالاب هایی که عمق آن گاهی تا هفت متر هم می رسد. آب این تالاب ها بسیار سرد است که اگر تجهیزات لازم را نداشته باشی احتمال سرمازدگی و خطرات ناشی از آن فراوان است.

اما آن چه این غار را ممتاز کرده و جایگاهش را از سایر غارها بر می کشد تزئینات آن است وجود چکیده ها، چکنده ها و ستون های فراوان دلربای درون غار که میلیون سال پیشینه دارند، نیز غار سنگ، فلاوستون، ریم استون و مون میلک ها که آفریدگار دانای توانا جابه جای این نگارخانه نشانده آن چنان آدمی را جادو می کند که برای مدتی غرق در اندیشه دور و دراز می شوی و فراموش می کنی کجا هستی!
این جاست که حسی نا پیدا در تو می دمد که تو چقدر خوش بختی که در سایه سحر این سازه های فریبنده می چرخی، عکس می گیری می بینی و می گذری.
افسوس که هر شروعی را پایانی و هر آغازی را فرجامی است وگرنه دل بریدن از این حجله ی رنگین دشوار بلکه غیر ممکن است.
پیمایش حدود چهار ساعت به درازا می کشد، سرما تا عمق جان نفوذ کرده، صدای برخورد دندان ها بر روی یکدیگر در هیاهوی آب گم می شود باید بیدرنگ بر گردیم .

وقتی از دهانه غار بیرون می آییم گویی سفری به بلندی سالی داشته ایم. چشمان خو گرفته به تاریکی دیدن خورشید را بر نمی تابد، درمی یابیم که خروج از سیاهی و ورود به روشنی دلنشین است و درس آموز.
آفتاب میانه آسمان است و نورش را به سوی ما کمانه کرده تا هرم گرمایش جانی دوباره دهد و لرزش ناشی از سرما را فرو نشاند .
لباس را عوض می کنیم و به سراغ باغ پر سیب می رویم تا از ترش و شیرین سیب هایی که هر طرفش را طبیعت رنگی داده کام را شیرین کنیم.

#چکیده: استالاگمیت.
#چکنده: استالاگتیت
#ستون: اتصال چکیده با چکنده
#غار سنگ: سنگ هایی که بر اثر رسوب گذاری آب فرو رو به وجود می آید.
#فلاوستون: پرده های آهکی شفافی
که بر روی دیواره های شیب دار غار تشکیل می شود.
#ریم استون: حوض هایی که بعلت نبود اکسید کربن به وجود می آید.
#مون میلک: ماده ای نرم و پودری که بر روی دیواره ها یا کف غار دیده می شود.











