توریسم آنلاین: این مسیر زیبا، با آبشارهای متنوع، چشمههای گوارا و ییلاقات سرسبز و دلفریب، از نگاه بسیاری از گردشگران، پنهان مانده است.
حسن نجاریان : شهرستان طارم با طبیعت زیبا و بکر، آبشارهای متنوع، چشمههای گوارا، ییلاقات سرسبز و دلفریب، یخچالهای طبیعی، غارهای زیبا و کوهپایههای سرسبز و با طراوت، به حق شایسته لقب «هندوستان ایران» است.
طارم از توابع شهرستان زنجان، از شرق با استان گیلان ارتباط مستقیم اقتصادی و فرهنگی دارد. از دیگر نقاط دیدنی این سرزمین سبز میتوان به سد طبیعی «کردکندی»، که درپی زلزله هولناک خردادماه سال 1369 و در اثر رانش زمین در سه کیلومتری شهر «آببر»، مرکز شهرستان طارم به وجود آمده، به گفته کارشناسان گردشگری، به لحاظ موقعیت استثنایی و سکوت حاکم بر محدوده آن، به محلی نادر و شگفتانگیز برای تفریح و گشت وگذار و غواصی تبدیل شده است.
دیگر پدیده زیبای این منطقه که مورد بیمهری قرار گرفته، رود زیبای قزلاوزن است که به دلیل حجم زیاد آب، میتواند محل مناسبی برای قایقرانی در آبهای خروشان باشد. در عین حال، چند سالی است که آسمان آبی طارم با پرواز کایتسواران این استان و میهمانان دیگر نقاط کشور رنگین شده است، به طوری که مسابقه کشوری این رشته در همین منطقه برگزار میشود.
در پی نادیدهها: با حرکت از «آببر» و رسیدن به «دیزاب دارسر» یا ییلاق جمالآباد، میتوان مسیر تازهای را برگزید، مسیری که کمترین عبور و مرور گردشگران را به خود دیده است. شیبی کوتاه از «دیزاب دارسر» به سمت غرب، ما را به دنیای دیدنی و زیبایی راهنمایی میکند. عاشقان این سفر غرق در گلهای رنگی و محو زیبایی منحصر به فرد میشوند. قله آسمانکوه در غرب، ما را به خود میخواند. چند کلبه روی یال سمت راست دیده میشود و مسیر پاکوب کنارشان، به مسیر اصلی ما تبدیل میشود. در هوایی صاف و بکر، شتابان به دنبال نادیدهها، حرکت میکنیم.
کنار «گرداب داغی»: با طی حدود چهل دقیقه، از محل دیزاب و از مسیری متمایل به دره طارم، همراه با چشمانداز قزلاوزن، به چشمه گوارای «گرداب داغی» که در زیر تخته سنگی بزرگ در کمرکش یال قرار دارد، میرسیم تا با نوشیدن این قطرات گوارا و شستن سر و صورت، هر آنچه دیدهایم به جان ثبت کنیم. نمیشود از گلهای زیبای آلاله و همیشه بهار و بابونه که دور چشمه روئیدهاند، به سادگی گذشت و آن را در قطعه عکسی ثبت نکرد و به یادگار با خود نبرد.
از «گرداب داغی» به سختی دل میکنیم و باز دل در گرو یار داریم که شوق دیدار با برکهای زیبا، ما را شتابان به راه میاندازد. بیست دقیقه بعد، به فیروزهای زیبا در دل یال میرسیم، همان برکه زیبا و دوستداشتنی و مأمن پرندههای وحشی که تشنه رسیده و سیراب رفتهاند و یا شاید در پناه صخرهای در اطراف به انتظارند تا ما مزاحمان غریب بگذریم و باز بر سر سفره خود بازگردند.

چند کلبه در لبه شمالی دره به چشم میخورد که مسیر ما نیست و گویا مسیری است به سوی جنگل. آماده میشویم برای صعود از شیبی تند که نهایتاً ما را به قله آسمانکوه میکشاند. مسیرمان به سمت غرب و متمایل به جنوب از شیبی که به تدریج تند میشود، ادامه دارد و از پایین، خط پیچ در پیچ آن در کنار جاده تازه احداث شده «هزاررود» مشخص است. از راه مالرو با زیگزال از لابهلای علفزاری زیبا به نرمی بالا میرویم.
صعود خاطرهانگیز: با بالا رفتن از شیب اول، به گردنهای میرسیم مشرف به دره طارم که جاده خاکی، این بار در سمت چپ ما قرار دارد. قله اصلی آسمان کوه بعد از چند دقیقه روبهروی ما نمایان میشود. از کمر یال پایین میرویم تا به گردنه زیر قله اصلی آسمان کوه برسیم. از محل برکه حدود یک و نیم ساعت راه آمدهایم. یارای رفتنمان نیست از این همه گل و چمن، اما زمان تنگ است، باید رفت. «قزلاوزن» در دشت طارم عاشقانه آرمیده و چونان ماری خوش خط وخال و نقرهای فام، سینه دشت را میپیماید. با رسیدن به گردنه قله، هوای صعود در دل شعلهور میشود.، قله ما را میخواند، کولهها را گذاشته با صرف چند دقیقه زمان در کنار سنگچین قله ایستاده و به رسم یادبود چند سنگ بر قله مینشانیم:
بر قله ایستادم/آغوش باز کردم / تن را به باد، جان را به آفتاب سپردم
پس از صعود، کوله بر دوش از کمرکش قله به سمت شمال، ارتفاع کم میکنیم. در واقع، قله را نیم دوری میزنیم و به رگه سنگی برمیخوریم که کوه را تا گردنه شرقی احاطه کرده است.

از لابهلای چند صخره، از میان گلهای زیبا در میان مه غلیظ، جلو میرویم و هر دم به شوق لمس گلها، لحظهای میایستیم. نیم ساعت بعد، به سه راهی میرسیم که مسیر راست هدف ما است. راه بر اثر بارش فرسایش یافته است. احتیاط میکنیم. باز هم با نیم ساعت راهپیمایی درون مه، کلبهای زیبا ما را شاد میکند که نام « بِرنی بَره» برخود دارد و چشمهای گوارا در پایینتر کلبه خودنمایی میکند.
نیمه شب، غرق در زیبایی غُرش آسمان و بازی رعد و برق در دوردست هستیم و این درحالی است که ماه از شرق به عشوهگری میپردازد و ما را غرق رؤیا میسازد. اینجا در درازای نور چراغهای کلبه «برنی بره»، محل امن و مطمئنی برای شبمانی است.
عبور از «کله قندی»: بامداد دیگر، پس از دل کندن از این دنیای بکر، از کمرکش قله «کله قندی» وارد بالادست چشمه، از مسیری شن اسکی مانند جلو میرویم. تراورس این قسمت حدود یک ساعت و نیم طول میکشد تا از بالادست دیوارههایی زیبا، با گذر از دو کمرکش کوه به سمت غرب برسیم. آنقدر سنگ زیبا جمع کردهایم که بارمان سنگین شده است. با اندکی استراحت و یک استکان چای، درمییابیم که میتوان از مرز جنگل گذشت و به روستای ماسوله رسید.
راه را از مسیری با افت و خیز به سمت غرب و کم کردن ارتفاع ادامه میدهیم و ساعتی بعد، به کلبهای میرسیم که از کنار آن، میتوان قله زیبای «شاه معلم» را در بالای ماسوله، درون قطعه عکسی شکار کرد.
از این محل به سمت غرب به درهای تنگ میرسیم که چشمهای روح افزا زینت آن است و جان را جلا میدهد:
هان ای عقاب عشق
پرواز کن از اوج قلههای مهآلود دوردست
آنجا ببر مرا که خواب هم نمیبرد
از کنار رودخانهای که چند سال قبل طغیان مهیب آن ماسوله را تخریب کرد، پایین میرویم و نظارهگر چند آبشار زیبا و بلند میشویم. صدای سگ چوپان نوید پایان کار نیمروزی را میدهد. تا اینجای کار 5 ساعت از «برنی بره» راه آمدهایم و حال به چمنزاری زیبا به نام «خلیل دشت» رسیدهایم. حضور اسبهای زیبای منطقه با نوای سرکششان، ما را که انگار خواب میبینیم، شگفتزده میکند. رو به سوی شمال، بوی ناب جنگل حس میشود، به تن میچسبد و ما مشتاقانه به سویش. سمت چپ، مسیر«سیاهرود»، همان مسیر معروف زنجان- ماسوله به چشم میآید.
بس دلارا بود جنگل
به! چه زیبا بود جنگل
درختان سر به فلک کشیده، چمنزاران زیبا، گلهای در انتظار نور و درختان در ستیز به آغوش کشیدن آفتاب. به کلبهای جنگلی رسیدهایم که محل مناسبی است برای شبمانی، اما دل قرار ندارد برای دیدن ماسوله. پس درون جنگل میخزیم، مسیر راحت و دلفریبی است. روستای ماسوله چشمک میزند. این شب نیز باید به خاطرهها و یادها سپرده شود.











