قدم در دالان های مرموز قصر قباد /تصاویر

قصر قباد یا قلعه قباد نیز شباهت بسیاری به سایر قلعه های کشور دارد. گرچه گفته اند این سازه درزمان ساسانیان ساخته شده اما تاریخ از بیان روشن آن زبان در کام کشیده و گنگ مانده است.
توریسم آنلاین: مهدی زارعی : «من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهٔ جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند. » این عبارت کوتاه از نویسنده نامدار« ابوالفضل بیهقی » در کتاب « تاریخ بیهقی » که از زبان «سلطان محمود» بیان شده است به روشنی حکایت گر روزگاری است که این گروه یعنی قرمطیان یا فرقه اسماعیلیه چه نگون بختان سیه روزی بوده اند که پادشاهی چون محمود از پی نابودی آنان برآمده است ، از این رو ناگزیر جا به جای کشور دست به ساخت استحکاماتی زده اند تا جان و مالشان از تیغ تیز و دشنه خونریز دشمنان در امان باشد. بنابراین گاهی در الموت پناه می گیرند و زمانی کمر کش کوه های برافراشته ی کلیبر را مامن دل افروخته ی خود می کنند.قصر قباد یا قلعه قباد (یا قرمطیان) نیز شباهت بسیاری به سایر قلعه های کشور دارد. گرچه گفته اند این سازه درزمان ساسانیان ساخته شده اما تاریخ از بیان روشن آن زبان در کام کشیده و گنگ مانده است. به درستی معلوم نیست این پسوند قباد همان کیقباد مشهور است یا در این مکان قبادی دیگر قبای ریاست را بر قامت خود موزون کرده است. هرچه هست گفته اند که قرمطیان در زمان سلجوقیان در این دژ دژم پناه گرفته بوده اند.

برای رسیدن به قصر قباد باید از شیرازچهل کیلومتر جاده جهرم پیموده شود آنگاه قبل از روستای اکبرآباد بین آبادی های بورکی و اربابی علیا راه راست را به چپ کج کنیم ، وسیله نقلیه هر چه باشد می تواند تا دهانه دره سواری دهد.
مسیر صعود راه پاکوبی است که از سمت راست دره با شیبی ملایم آغاز می شود و یک ساعتی زمان می برد تا به چشمه قلاتی برسیم . این چشمه درون غاری است که درختی بالا بلند، گیسوی همچون کمند خود را بر درگاه آن آویخته و سایه سرد خویش را بر سکوی دست ساخت سترگ دهانه غار ریخته تا صفای صرف صبحانه را صد برابر کند.

قطراتی که از سقف غار می لغزد، می رقصد و فرو می چکد تاخود را بر سینه آب های زلال درون غار بچسباند ، در اثر برخورد با آب صاف کف غار، نغمه ای می آفریند که در آن سکوت سرد، کمانچه کیهان کلهر را تداعی می کند آنگاه موج دایره گون پر تموجی را بر آب رسم می کند. چند خمره در ته غار کاشته اند تا برای روز مبادا آب را که حکم خمر بهشتی دارد ذخیره کنند.

درنگی کوتاه می کنیم ، کلاغ هایی را می بینیم که پاچه شلوار خود را مثل آبیاران، تا ساق بالا کشیده اند، اینان می خواهند رنگ خونین پای سرخشان را به رخ کشند و گوشزد کنند که گرچه لباس سیاه زغالی بر تن داریم اما چکمه لعل گونی پوشیده ایم که با یاقوت آبدار سرخ فام بدخشان برابری می کند. این سیه جامگان عاشق آفتاب ، گاهی در اوج آسمان آبی شهپر خود را می گسترانند، چرخی بر فراز قلعه می زنند و آوازی سر می دهند که می پیچد اندر کوه و پژواکش را به گوش هوش باشندگان خفته در خاک می رسانند تا دریابند که غریبه ای، پا از گلیم خویش دراز کرده و به اقلیم ممنوعه دژ رهسپار شده است.

از غار و آب زلالش دل می کنیم، یک ساعت و نیم دیگر راه پر پیچ پاکوب ما را به دهانه دهلیزی می رساند که مهندسان آن دوران با تیشه و قلم چکش، دالانی در دل سنگ خارا کنده اند. درازی تونل اول حدود ده متر است که در کف آن پله هایی با خیز پانزده سانت از دل سنگ سخت برآمده است. از ویژگی های این راه دزدیده آن است که تا به دهانه آن نرسیده ای قابل دیدن نیست.
چند متری که از تونل اول خارج می شویم، دومین دالان تو را به کام خود می خواند. تفاوت این تونل با تونل توصیف شده قبل این است که سقف آن کمی کوتاه تر است و از پله هم خبری نیست ، طول این دالان حدود بیست متر است که به چاهی ختم می شود تنها راه رسیدن به قلعه خروج از همین چاه است که در حدود پنج متر عمق دارد. نردبانی فلزی در این چاه نصب کرده اند تا دسترسی به قلعه آسان تر شود. چون از چاه خارج شوی بر بلندی کوه ، میدانی گشاده آغوش می گشاید. این میدان وسیع در حدود ده هکتار است که آثاری از بنای قلعه ، آب انبار ، استخر ، انبار و ….. را می توان دید.

در اطراف این دشت کوهستانی دره هایی عمیق هولناکی وجود دارد که امکان دسترسی به قصر قباد را غیر ممکن کرده است. البته باید کسی از جان خود سیر شده باشد تا هوس کند از این دره های مهیب بالا بیاید بنابراین تنها راه ورود به قلعه همان دالان موصوف است ، که این نیز گویای اندیشه خردمندانه قومی است که به این جا پناه آورده اند.

گفتنی است قلعه یا قصر قباد، در تاریخ بیست و پنجم اسفندماه سال هزار و سیصد و هفتاد و نه به شماره ثبت ۳۸۸۶ به عنوان یک اثر ملی به ثبت رسیده است.











