
بیساران خیال انگیز 85 کیلومتری جنوب غربی شهرستان سنندج و 65 کیلومتری شهرستان مریوان در ارتفاع 850 متری از سطح دریا قرار گرفته است.
توریسم آنلاین: بیساران روستایی بکر و زیباست از توابع اورامان که کوههای سر به فلک کشیده آن را سخت در آغوش گرفته اند و از این روست که بسیاری آداب و رسوم آن دست نخورده مانده است.
بیساران خیال انگیز 85 کیلومتری جنوب غربی شهرستان سنندج و 65 کیلومتری شهرستان مریوان در ارتفاع 850 متری از سطح دریا قرار گرفته است. بیساران از جنوب به روستاهای ژان و پایگلان از شمال به روستاهای سالیان، نجی، و سفیدبن از شرق به روستاهای شیان، هویه و سرهویه و از غرب به روستاهای نسنار، هرسین و بوریدر محدود میشود.

روستایی بکر در دل کوههای مرتفعی همچون شهنشین، میرویس، کوری مهریم، کوری ههوریشان که کوههای آن تا اواخر فصل بهار و در سالهای دورتر تا اوایل مردادماه برف به دامن دارند.
چشمههای همیشه جاری این روستا به ویژه در قسمت پایینی کوه شاهنشین که آب شرب روستا نیز از همین منبع تامین میشود از ظرفیتهای بسیار بالای آن است.
آب و هوای روستا همانند بسیاری از روستاهای استان کردستان معتدل و کوهستانی است به گونهای که زمستانهای آن پربرف و تابستانهایش نیز بسیار خنک و دلپذیر است.
بیساران تقریباً 4 هزار نفر جمعیت در قالب 720 خانوار دارد و به عنوان بزرگترین روستا در کشور شناخته شده است.
قلعه دارسیران در فاصله 3 کیلومتری قسمت غربی روستا که در سال 1353 به تائید میراث فرهنگی رسیده، قرآن بابایعقوب که در قرن نهم هجری مکتوب شده و دست خط است و مسجد باباشیخ بیساران از اماکن باستانی و تاریخی این روستا است.
کوههای روستای بیساران دیدنی و در بیشتر ایام سال به ویژه در فصل بهار میزبان مردمان ساکن شهرستانهای مریوان، سنندج، سروآباد و دیگر روستاهای اطراف است.
کوهستانهای روستا بسیار سرسبز و دیدنی است و در کنار این جاذبههای زیبا و چشمنواز گونههای گیاهی و داروی متنوعی را در دامن خود میپروراند و مردم روستا به صورت سنتی از این گیاهان برای درمان بعضی از دردها استفاده میکنند.
شغل اغلب مردم روستا کشاورزی و دامداری است البته در فصول سرد سال نیز به عنوان، کارگر فصلی در داخل و خارج روستا به فعالیت مشغول هستند.
کوهستانی بودن روستا موجب شده مردمان آن برای امرار معاش با زمین و کوه دست و پنجه نرم کنند و رزق و روزی حلال را با تحمل مشقت فراوان سر سفره خانوادههایشان ببرند.
مردم روستا اخیراً با ایجاد نوآوری در کار کشاورزی در قسمت شرقی روستا طلای سرخ در دامن خاک پرورش میدهند، اما توسعه و ماندگاری کشت توتفرنگی در این روستا که در آغازین گامهایش قرار دارد نیازمند توجه مسئولین جهاد کشاورزی و تعاون روستایی است تا با پشتیبانی از کشاورزانی که در این زمینه ورود پیدا کردهاند آینده روشنی را برای تولید توتفرنگی و مردمان زحمتکش روستا رقم بزنند.
نخستین پایههای روستای بیساران فعلی به وسیله سید باباعلی مشهور به باباشیخ بیساران که تا قبل از آن در محلی کمی پایینتر از روستا با نام «دگا بهر» زندگی میکرده و بنا به گفته مردم آبادی که از اجدادشان نقل میکنند در یک روز برفی در فصل زمستان سید باباشیخ از «دگابهر» خارج شده و مردم بدون اینکه از تصمیم ایشان باخبر باشند به دنبال وی راه میافتند و این عارف و عالم دینی را تا محلی که هماکنون بیساران در آن واقع شده همراهی میکنند و روستا به این مکان جدید که دلایل فراوانی داشته انتقال مییابد.
وی حدود 750 سال پیش خانه خود را در این محل میسازد و بقیه مردم نیز در اطراف ایشان اقدام به ساخت منزل میکنند این عارف ربانی سالها بعد در همان محل فوت و به خاک سپرده میشود و هماکنون زیارت و مقبره ایشان در قسمتی از مسجدی که توسط خودش ساخته شده است محلی برای زیارت و راز و نیاز مردمانی است که برای طواف و طلب نیاز به زیارت ایشان میآیند.
دلنیا گوهر نیا این روستا را اینچنین توصیف می کند: « پس از گذر از روستای هرسین آن جادە سرسبز و زیبا بە بنبستگاهی میرسیم بە نام روستای بیساران!با عبور از دل روستا آنچە نظرم را بە خود جلب کردە بود، پاکیزگی جادە و کوچەهای روستا بود کە نشان از طبیعت دوستی مردمان این دیار داشت.
یک طرف روستا خانەهای پلکانی و یک طرف طبیعت بکر منطقە قرار دارد؛ بهتر آن است کە بگویم سبک معماری روستای بیساران پلکانی و سبک خانەهایش سنگی و سنتی است و گویی اینجا تنها جایی است کە سنگ روی سنگ بند میشود!
مردمانش بە خونگرمی و مهماننوازی مشهور هستند، از پیرمرد سالخوردەای مسیر باغستانهای روستا را جویا میشوم، چنان مورد دعوتی گرم واقع میشویم کە گویی هزاران سال است با ما نسبتی خونی دارد!
با رسیدن بە پایان روستا، سفر ما در باغات بالادست روستا آغاز میشود؛ باغاتی کە گذر از جادە میانی آنها بە گذر از دل بهشت مانند است.
شاید تشبیە کردن روستای بیساران بە بهشت در نظر اول برای مخاطبی کە آن را از نزدیک ندیدە، اغراق جلوە کند؛ اما باید بگویم زیبایی آن چنان است کە زبان از بیان زیباییهای آن قاصر و لنز هیچ دوربینی قادر بە تصویر کشیدن آن همە زیبایی نیست و همان جملە معروف دیدن کی بود مانند شنیدن؟
جادە منتهی بە باغات بە انحصار درختان کهنسال گردو در آمدە و خروش جویبارها در کنار جادە، موسیقی روح نوازی را در مسیر طنین انداز کردە کە روح آدمی را جلا میدهد.
با سفر بە این روستا، زندگی شهری را بە کلی فراموش کنید؛ در این مکان و زمان خبری از دود و دم و هیاهوی شهر نیست و تنها آرامش است کە در اینجا حاکم است!
در اینجا زندگی بە معنای واقعی در جریان است، دختران و زنان روستا با لباس محلی و رنگارنگ کُردی پابەپای همسران، برادران و پدرانشان در باغها مشغول کار هستند و آنچە کە در اینجا بسیار جلب توجە میکند، اصالت خاص مردم روستاست.
جویبارها تا انتهای مسیر باغاستانها ادامە دارند و بارش باران در صبح روز سفر طراوت خاصی بە منطقە بخشیدە و جلوە رنگهای طبیعت را دوچندان کردە است.
در ادامە مسیر همانگونە کە بە جویهای روان و خروشان در کنار جادە خیرە شدەام و بە آهنگ طبیعت گوش سپردەام، لحظەای میایستم؛ کام عمیقی از نسیم میگیرم و صدای خسرو شکیبایی در ذهنم تکرار کنان میگوید: گوش کن، جاده صدا میزند از دور قدمهای ترا/چشم تو زینت تاریکی نیست/پلکها را بتکان کفش به پا کن و بیا…»











