خرید آنلاین بلیط هواپیما
گردشگری

به دنبال آرامش در بهشت کوچک دیباج

راه ورودی به بهشت اسماعیل(ع) سَر دَرِ محجوب و سر سنگینی است که در ضلع جنوبی صحن کار گذاشته شده است؛ همین‌جاست که اصفهانی‌ها می‌ایستند، دق الباب می‌کنند و اذن دخول می‌گیرند و همین‌جاست که می‌شود فرمان سنگی شاه سلطان حسین صفوی را در لوحه قرار گرفته در دل ایوان خواند

توریسم آنلاین: اسماعیل دیباج از مردان صاحب شفاعت اصفهان است. این را بسیاری از اصفهانی‌ها تایید می‌کنند. او نه به خاطر درستکاری در معامله دیبا صاحب کرامت شد و نه به خاطر نسبتی که با امام حسن(ع) داشت؛ حق شفاعت به خاطر بندگی خدا به او رسید.

گوشه دنج امامزاده اسماعیل(ع) در خیابان هاتف اصفهان، یکی از چند آرامگاهی است که مردمان این شهر به هنگام بلا و نیاز به آن رو می‌آورند. اسماعیل دیباج را بسیاری همان اسماعیلی می‌دانند که بنا بر قولی، نوه امام دوم شیعیان است و نتیجه مولای متقیان علی(ع)، اما مجموعه امامزاده اسماعیل(ع)، مأمن مرد حق دیگری هم هست.

 

خیلی‌ها می‌گویند سنگ قبر هرمی شکلی که در مجاورت حرم اسماعیل(ع) قرار دارد، از آن همان پیامبری است که بنی اسرائیل اره بر گردن او گذاشتند و بریدند. پیامبر بریده سری به نام شعیای نبی.

 

« دستگاه امامزاده اسماعیل(ع) بسیار عالی بوده، خانه‌هایی در اطراف داشته که در آن شمع مومی می ریختند. مخصوصا دو شمع مومی، شب‌های جمعه روشن می‌کردند در شمعدان طلا… .» دستگاهی که «میرزا حسن خان جابری انصاری» توصیفش می‌کند درست در میانه خیابان هاتف اصفهان قرار گرفته است. محله‌ای که اصفهانی‌های سن و سال دار آن را گلبهار می‌گویند. درست در انتهای دالانی که راهش را از خیابان هاتف جدا می‌کند اولین عضو دستگاه امامزاده قرار دارد.

 

آرامش در آرامگاه اسماعیل دیباج

 

هشتی بزرگ اسماعیل دیباج گرفتار سوت و کوری بعد از ظهر جمعه‌های اصفهان شده است. لابد در گذشته نه چندان دوری فضای هشتی لحظه‌ای از سر و صدای کفاش‌ها، میوه فروش‌ها و مسگرها خالی نمی‌شده است، اما حالا از حجره‌های بی سر و صدایی که دور هشتی حلقه زده‌اند، انتظار هیچ کسب و کاری را نمی‌توان داشت.

اسماعیل دیباج

کوچه‌ای که از یک سو هشتی داخل می‌شود و از سوی دیگرش خارج، نور را با خودش به داخل می‌کشاند. سَر دَرِ مقبره نوه امام حسن(ع) یکی از طاق های همین هشتی است. پر کاری طاق، نگاه را جلب می‌کند و رهگذران را دعوت می کند تا پا به بهشت کوچک امامزاده اسماعیل(ع) بگذارند.

 

بین خط و نشان‌های ورودی و کتیبه های صحن و سرای امامزاده، می شود داستان ساخته شدن بنای مقبره را پیگیری کرد. سال های ثبت شده در کتیبه ها از عهد شاه عباس و با شروع پروژه ساختمانی آغاز می شود.

 

به روایت کتیبه ها، بنا در دوران شاه صفی به اتمام می رسد. آخرین شاه صفوی که سلطان حسین باشد هم به سهم خود دستی بر سر و روی بنای امامزاده می کشد. البته کتیبه ها نمی گذارند همه چیز به شاه سلطان حسین تمام شود؛ « قبله ایرانیان بانی این خیرات لیک/ یافت اتمام این بنا از سعی ابراهیم بیک».

 

البته قدیمی‌ترین شیء تاریخی مقبره یعنی در چوبی راهروی حرم هم مانع از این می شود تا همه چیز این بنا به اسم شاهان صفوی شود. کتیبه تاریخ در که متعلق به عصر سلطان محمود آل مظفر است، سابقه وجود مقبر بر آرامگاه امامزاده را تا قرن هشتم عقب می برد. هر چند آنچه امروز به چشم می آید همان پروژه ساختمانی است که شاهان صفوی باعث و بانی‌اش شدند.

 

آن طرف سَر دَر، صحنی پهن است که دور تا دورش را حجره هایی گرفته اند. صحن محاصره شده به وسیله حجره ها، سه ورودی دارد و این یعنی اینکه اینجا زمانی برای خودش یک گذر مهم بوده است. خیلی ها هنوز هم از یکی از درها داخل می شوند. روبه روی آستانه امامزاده مکث می کنند، دست ارادت روی سینه می گذارند و دوباره راهشان را دنبال می کنند.

 

در میان صحن، حتی اسباب پذیرایی مختصری هم مهیاست. سنگاب هایی که حالا به دام ویترین های شیشه ای افتاده اند و کارایی شان را از دست داده اند سالیان سال با خنکی آب، اصفهانی های کلافه از گرمای تابستان را تسکین داده اند.

 

دو قدح بزرگ سنگی را « حاجیه شاهمیر» در سال 1049 هجری قمری به امامزاده اسماعیل دیباج می آورد. قرار دادن آبخوری های بزرگ سنگی سر راه عابران تشنه لب، رسمی بود که در عهد صفوی طرفداران زیادی بین خیرین داشت. قدح های تراشیده شده از سنگ یکپارچه پارسی، یشم و یا مرمری پر از آب گوارا و گاهی مجهز به تکه ای یخ بودند.

 

سنگاب هایی که در گذرها قرار می گرفتند معمولا ساده بودند و قدح های مساجد و امامزاده ها مثل پیشکش های بانو شاهمیر به آستانه امامزاده اسماعیل(ع)، پر از نقش و نگارهای سنگی؛ « آبی بنوش و تشنه لبان را تو یاد کن/ لعنت به شمر و خولی و ابن زیاد کن»

 

متولیان امامزاده ها معمولا تمام امکاناتشان را برای پذیرایی از زائران خسته از ناملایمت راه ها، آماده می کردند. اصفهانی ها علاوه بر حجره های صحن امامزاده، 40 باب خانه را هم به دستگاه امامزاده قاسم ضمیمه کردند تا هیچ زائری در اصفهان دغدغه سر پناه نداشته باشد.

 

اما حجره های صحن کم کم تبدیل به محل اقامت فقرا شدند. بعضی از حجره ها هم شدند انبار کسبه محل. تا سرانجام مرحوم « سید علی نقی» از راه رسید و سر و سامانی به وضعیت امامزاده داد. اتاق ها به نفع طلاب جویای علم مصادره شدند و کلاس های درس و بحث در صحن امامزاده یا در سایه طاق های منتهی به حجره ها برپا شد. اما طلاب و اساتیدشان زیاد مهمان امامزاده نبودند و حجره ها دوباره به دست فقرا افتاد. البته اوضاع احوال ضلع جنوبی صحن طور دیگری بود.

 

ورود به بهشت اسماعیل دیباج

 

راه ورودی به بهشت اسماعیل دیباج سَر دَرِ محجوب و سر سنگینی است که در ضلع جنوبی صحن کار گذاشته شده است. همین جاست که اصفهانی‌ها می ایستند، دق الباب می کنند و اذن دخول می گیرند و همین جاست که می شود فرمان سنگی شاه سلطان حسین صفوی را در لوحه قرار گرفته در دل ایوان خواند.

دستور بنا بر استدعای «مقرب خاقان و جالینوس زمان»، حکیم باشی دربار، صادر شده و مردم محله امامزاده اسماعیل(ع) را از تکلیف یراق پوشی در ایام محرم و بستن نخل و… معاف می کند. فرمان سنگی که تاریخ 1115 را بر خود دارد، داروغکان و عمال دار السلطنه مزبور را مقرر داشته که « رقم مجدد طلب ندارند و از فرموده تخلف نورزند.»

 

نقش و نگارهای صفوی

 

برای رسیدن به ضریح باید تمام آن اسم و رسم ها و فرمان ها را دم در گذاشت و وارد راهرویی نه چندان طولانی شد. قبل از تمام شدن راهرو، چهار سنگ قبر خفته در قابی آجری، ظاهر می شوند. نوشته های سنگ قبرها قابل خواندن نیستند و تنها اطلاعاتی که می‌شود درباره آنها به دست آورد،

 

داستانی است که خادم امامزاده با لهجه اصفهانی تعریف می کند؛ در داستان خادم، سنگ قبرها از آن چهار درویشی است که وقتی هنوز خبری از مقبره و آرامگاه روی مدفن پاک اسماعیل(ع) نبود، گذرشان به امامزاده افتاده است. دراویش به خاطر کراماتی که از امامزاده می‌بینند، همین جا ماندگار می شوند و نهایتاً در کنار محبوبشان آرام می‌گیرند.

 

راهرو پر از پرنده های رنگارنگ و رستنی های سر سبزی است که سال هاست به دیوار راهرو چسبیده اند و آن را رها نمی‌کنند. نقش های طلا کاری شده، تمام دیوار و سقف‌ها را از آن خود کرده‌اند، راهرو در انتهای مسیرش به دالان دیگری بر می خورد که از یک سو به آرامگاه شعیای نبی و از طرفی به حرم امامزاده راه دارد.

 

دیوارهای دالان از آن شمایل هایی است که به سبک نمایش هایی مذهبی سوار بر اسب، عازم میدان نبرد هستند یا آرام و متین در کنار هم نشسته اند و آمد و شد زوار را زیر نظر دارند. در میانه دالان، بالاخره ضریح در قاب در چوبی حرم ظاهر می شود.

 

حرم اسماعیل دیباج، بهشت کوچک و جمع و جوری است با نورهای ملایم، بوی عود و زرق و برق نقش و نگارهای طلایی رنگ. ضریح حرم خوشبختانه به شکل و شمایل ضریح های معمول در نیامده و هنوز فولادی است و حال و هوای قدیمی دارد. کاشی های نخودی رنگ ازاره‌ها از کف تا ارتفاع یک متری دیوار را پوشانده اند. رنگ نخودی پریده را البته، قلم موهای رنگی به کاشی‌ها داده اند.

 

رنگ پریدگی های نخودی، رنگ فیروزه ای درخشانی را نمایان کرده که زینت بخشان همیشگی امامزاده ها و آیینه مذهبی ایرانی‌اند. گروهی از زوار به نماز ایستاده اند و بعضی در حال زمزمه ادعیه ای هستند که روی لوح‌های چوبی آویزان از ضریح فولادی،

 

قلم کاری شده‌اند و چند نفری هم برای خودشان گوشه خلوتی را تدارک دیده‌اند، با پیگیری کتیبه های حرم می شود آیه‌هایی از سوره ملک را خواند. آسمان حرم پر است از زرق و برق نقش و نگارهای رنگارنگ صفوی. در آرامش کوچه‌ای از کوچه‌های خیابان هاتف اصفهان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا