
50 آسیاب مجموعه تاریخی سازههای آبی شوشتر برای چرخیدن، نیازمند آب دو شاخه شده کارون و روانه خلیج فارس میشود.
توریسم آنلاین: کارون درمیانههای راه، در برخورد با صخره سنگی بسیار بزرگ، دو شاخه میشود و شوشتر را در بر میگیرد و زمینهای زراعی شهر را سیراب میکند. آنگاه در نقش خندقی محافظ، شوشتر را در آغوش خود میفشارد و سپس، چرخ آسیابها را که یکی از مفصلترین مجموعههای صنعتی دنیای کهن است، میچرخاند. این سازههای آبی، اتفاق بزرگی در تاریخ صنعت بشری است و دهمین اثر ثبت جهانی شده ایران و یکی از شگفتیهای تاریخ فناوری ایرانیان است.
کارون تا به شوشتر برسد، مردم شهرکرد، لردگان، ایذه، مسجد سلیمان و دهها روستا، از آب آن استفاده کردهاند. کارون که در ابتدای راه و در ارتفاعات 3هزار کیلومتری چهارمحال بختیاری، نشان چندانی از پر آبترین رود ایران ندارد، همین که به سمت خلیج فارس به راه میافتد، کم کم جان میگیرد، چرا که شوشتریها در میانه راه و در شمالی ترین نقطه شهرشان، با بندِ دست سازِ ذوزنقهای شکل «میزان»، راه را بر آب کارون میبندند!
کارونِ دو شاخه
سدی در شوشتر هست که به باور شوشتریها، آن را کارگران رومی ساختهاند. این حکایت، به روایتی باز میگردد که تاریخ نگاران هم آن را تا حدودی تایید کردهاند.
در اسناد مکتوب، سازندگان بندِ «میزان»، سپاهیان «والرین» سردار رومی هستند؛ همان والرینی که پس از شکست از سپاهیان ایران، در نقش برجسته های نقش رستم، به پای شاپور ساسانی افتاده است. سربازان رومی در جبران خسارتهایی که به بار آورده بودند، با تدبیر ایرانیان، مجبور شدند بند «میزان» را بسازند و کارون را دوشاخه کنند. لشکریان رومی زیر نظر کارشناسان ایرانی، با ساخت بند میزان، 2 دانگ آب کارون را متوجه مسیری کردند که خود برایش تدارک دیده بودند و بقیه را به حال خود گذاشتند.
دریچههایی نیز برای بند «میزان» ساخته شد تا آب کارون، چیزی بیش از آنچه باید، روانه مسیر مصنوعی نشود و خرابی به بار نیاورد. با این حال، دست ساخته ذوزنقهای شکل سربازان رومی که 430متر طول و 11دهنه آبگیر دارد، بارها در مقابل فشار کارون پرقدرت، کم آورده و احتیاج به تعمیر و مرمت پیدا کرده است. یکی از آخرین کسانی که دست مرمتگرش را برسر سد کشیده است، محمد علی میرزای دولتشاه، پسرفتحعلی شاه قاجار است.
گَرگَرِ آبِ عصبانی
بعضی از شوشتریها میگویند آب وقتی عصبانی است، «گَرگَر» صدا میکند و به همین علت، نام آن بخشی از آب جدا شده از کارون را که در مسیر مصنوعی دستکند جاری است، «گَر گَر» میگویند. البته دلیل واضح ترش را باید در نام محله ای از شوشتر که آب از آنجا میگذرد و همین اسم را دارد، جست وجوکرد.
700 متر آن طرفتر از بند ذوزنقهای شکل میزان، به پل بند گَرگَری میرسیم که در انتظار 2دانگ آب کارون است. در نمای شمالی پل، ظاهراً اتفاق خاصی نمیافتد، اما سه دهانهای که در دیواره پل بند و کف رودخانه گَرگَر کار گذاشته شدهاند، در هر ثانیه 40متر مکعب آب جمع شده پشت سد را سر میکشند، درحالی که سروصداهای آن سوی سد، آرامش «میزان» را سلب میکند.
این هیاهو، در نمای جنوبی پل، نهری جاری است به عر ض90متر، با آبشارهای خروشانی که از دو سوی نهر و از ارتفاع بالا به داخل نهر شیرجه میروند. از سرو صدای آبشارها میشود حدس زد که 2دانگ آب کارون از تجربه جدیدش، به شدت هیجان آمده است!
با اینکه باستان شناسان، رد ضربات تیشه و کلنگ را بردیوار نهر «گَرگَر» ثبت کردهاند، اما باورش سخت است شکافی به این بزرگی که تا 45کیلومتر آن طرف تر هم ادامه دارد، به دست انسان ایجاد شده باشد. به نظر میرسد تمام آنچه در عمق 20متری دیده میشود، در جریان زلزله ای بزرگ یکباره به دل زمین فرورفته است.
سرراستترین و کوتاهترین مسیر برای رسیدن به منظره خیره کننده میان شکاف، ردیف پلههایی است که از کنار پل بند گَرگَر تا پای بناهای مخروبه پایین میرود. در همین پایین پلهها است که آبشارها هیاهویی به راه انداختهاند!
انگار که میخواهند با سروصدایشان، غریبهها را بترسانند! شوشتریها روزگاری برای پرکردن شکم مشکهایشان، باید 114پله غربی مجموعه یا116پله شرقی آبشارها را پایین و بالا میکردند تا در طول روز تشنه نمانند.
یک رازِ کهن
مادام «دیولافوا» جهانگرد فرانسوی که در عهد قاجار گذرش به شوشتر افتاده است، با دیدن مجموعه آبشارها، در دستنوشتههای روزانه اش آنها را بزرگترین مجموعه صنعتی دنیا قبل از انقلاب صنعتی توصیف میکند و از راز بزرگ شهر آبی شوشتر پرده برمیدارد.
منظور او از بزرگترین مجموعه صنعتی دنیای کهن، همان ساختمانها و خرابه هایی است که در دل شکاف عمیق جا گرفتهاند؛ یعنی همان 50آسیابی که زمانی چرخِ آبشان به قوت و نیروی همین آبهای غران میچرخید.
به گفته خرمافروش پیری که سالهاست درجوار پلههای این مجموعه، پشت سینیهای پر از خرمایش مینشیند و رفت و آمد عابران را زیر نظر میگیرد، روز و روزگاری، تمام گندم مردم خوزستان در این آسیابها، آردمیشد. تعداد زیاد کاروانسراهایی که روی نقشه راهنمای میراث فرهنگی دیده میشود، حرفهای خرمافروش پیر را تایید میکند.
چه بسیار مردمانی که از راههای دور و نزدیک، حتی از بوشهر و گناوه تا خرم آباد و پلدختر، به اینجا میآمدند و روزها به صف میماندند تا بار گندمهایشان را آرد کنند و برگردند. تمام این آسیابها برای چرخیدن، نیازمند آبهای دوشاخه شده کارون بودند که بعد از چرخاندن چرخ آسیابها، از ارتفاع 5 الی 10 متری توی «گَرگَر» شیرجه بروند و هر چقدر که میخواهند سروصدا به پا کنند!
شوشتریها هر کدام ازآبشارهای غران سرازیر به «گَرگَر» را به اسمی میخوانند؛ دو برادرون، لوفا، دهانه شهر و چند اسم دیگر.
بزرگترین آبریز مجموعه که «توف دیدی» لقب گرفته، چنان در رساندن خودش به «گَرگَر» شتاب دارد که آب هنگام خروج از دهانهاش، به شکل بخار و دود در میآید! شوشتریها به همین خاطر، غرانترین آبشار مجموعه را «توف دیدی» یعنی«دودی» میگویند!
آسیابهای شوشتر از دو نوعاند، یا شیبیاند یا تنورهای. در آسیابهای شیبی، آب برسطح شیبدار میلغزد تا نیرومند شود و چرخ آسیاب را که حول محور افقی گردش میکند، بچرخاند.
نیروی چرخشی افقی باید با یک تسمه تبدیل به نیروی چرخشی عمودی شود تا دوسنگ آسیاب برهم بلغزند و گندم و جو را آرد کنند، اما آسیابهای تنورهای، یک مخزن یا تنوره بلند استوانهای شکل دارند که با پرشدن آن و ایجاد فشارِ حاصل از وزن آب جمع شده در مخزن، آب به شدت از روزنه کوچک کف مخزن به سمت پرههای چوبی پرتاب میشود تا چرخ آسیاب بچرخد. چرخش این محور، باعث گردش سنگ چرخان اولین آسیاب روی سنگ زیرین میشود.
نسل جدید صنایع
آخرین اجزایی که بعدها به مجموعه آسیابهای فرورفته در دل زمین اضافه شدند، کارخانه برق مستوفی، تلمبه خانه و کارخانه یخ شوشتر بودند. اولین نیروگاه برق شوشتر در واقع دومین نیروگاه برقی -آبی تاریخ ایران بود که به محوطه آسیابهای غرب مجموعه اضافه شد.
کارخانه یخ تا دهه 1340، هر روز بخشی از دو دانگ آب گوارای کارون را تبدیل به یخ میکرد و به منازل شوشتریها میفرستاد تا حتی در وسط گرمای طاقت فرسای تابستان خوزستان، آب خنک از گلوی شوشتریها پایین برود.
تلمبه خانه شهر هم که بخش دیگری از 2دانگ آب کارون را روانه لولهکشی منازل میکرد، تا دهه40بیشتر دوام نیاورد. علاوه برتمام ابنیه و تاسیسات آبی، در محوطه آبشارها یک چهارطاقی قاجاری هم به چشم میخورد که باستان شناسان، آن را محلی برای اقامه نماز و استراحت آسیابانان خسته از کار روزانه دانستهاند.
برکتِ «گَرکَر»
گرگر از اینجا به بعد باید44 کیلومتر به سمت جنوب برود و برکت و خنکی کارون را همچنان به تمام زمینهای سرراهش بچشاند و خود را در محلی به نام «بند قیر»، به شاخه جدا افتادهاش، یعنی «شُطیط» برساند.
ظاهراً در گذشته ای نه چندان دور، در این محل سدی آجری قرار داشته که در ساختنش از ملات قیر استفاده کرده بودند. این سد کهن را آب با خود برد، اما نامش براین مکان باقی ماند.
رودخانه «دز» هم در همین محل به دو شاخه کارون میپیوندد تا کارون، پرآبتر از همیشه، راه اهواز را در پیش بگیرد.
سوار برگَرگَرِ کارون
به گواه سفرنامهها و دستنوشتههای تاریخی، کشتی های بخار جمع و جور و مَرکبهای تجار شوشتری در عهد قاجار، خود را تا روستای «شلیلی» در حوالی شوشتر بالا میکشیدند و بارشان را تحویل تجار چشم به راه شوشتری میدادند. اینجا آخرین ردپای «گرگر» و آخرین نقطه کشتیرانی در خلیج فارس بود.
«دیولافوا» در سفرنامهاش از شکر، ادویه و پنبه به عنوان محصولات هندی نام می برد و مسیر ورود این کالاها را نیر از راه دریا و بندر خرمشهر ذکر میکند.
او می نویسد: «کالاها را در اینجا توسط زورقهای کوچک عربی تا حدود دو فرسنگی شهر اهواز میآورند و تخلیه میکنند و با وسایل زمینی میبرند، زیرا بستر رودخانه در اینجا دارای تخته سنگ است. کمی بالاتر مجدداً بارها را سوار قایق میکنند و تا 3 فرسنگی شوشتر میرسانند.
در اینجا باز هم آنها را پیاده میکنند و بار دیگر برگُرده قاطر مینهند تا به شوشتر برسانند.» شوشتریها البته قبل از دوران قاجار هم سوار شدن برامواج کارون را تجربه کرده بودند؛ اولین مرکبهای معلق شوشتریها برآب کارون، تخته الوارهایی بودند که برمشکهای پراز باد سواری میکردند و آنها را جِرس مینامیدند، اما اولین استفادههای اقتصادی قابل اعتنا را ظاهراً شوشتریهای دوران قاجار از «گَرگَر» بردند. سطح بالای آب در این شاخه از کارون باعث میشد تا وسیلههای نقلیه آبی روانه این نهر شوند.
تجار شوشتری، شکر مرغوب و پارچههای خوش نامشان را در روستای «شلیلی» بار کشتی یا مرکبهای معلق برگرگر میکردند تا به دست مردم هند برسد.
«گرگر»، مسافران و بارهایشان را تا دوره پهلوی همچنان به مقصد میرساند، اما با راه اندازی خطوط آهن و راه شوسه، کم کم کشتیرانی بر«گرگر» از رونق افتاد و تجارت شوشتر از پا در آمد.
بدین ترتیب، شوشتریها آرام آرام خاطره این شهر شلوغ و آباد را فراموش کردند و مردم شهرهای دیگر نیز کمتر نامی از شوشتر شنیدند.











