
توریسم آنلاین: هم ایرانیاند، هم اروپایی، هم فارسی میدانند، هم ترکی، اما با خط لاتین مینویسند و به زبان «رومانو» حرف میزنند!
ایران روستاهای جالبی دارد که فرهنگ و زبانشان آنها را متمایز کرده است. یکی از این روستاها زرگر است که مردمانش به زبان رومانو سخن می گویند.
هم ایرانیاند، هم اروپایی! هم فارسی میدانند، هم ترکی. صورتشان، هم شبیه آریاییهاست، هم شبیه گلادیاتورها! قدشان بلند است و مهربانیشان همچون محبت بیریای مردم ایل به مهمانها. مسلمان شیعهاند، کارشان دامداری و کشاورزی است و به سبک همه روستاییان، مرغ و خروس و غاز هم نگه میدارند.
بعضی زنها که هنرمندتر از دیگرانند، خودشان نان میپزند و در مشک، دوغ و کره میگیرند و پنیر و ماست میبندند. این مردم، اما یک راز دارند، یک نکته مبهم تاریخی که مرموزشان میکند!
مردم روستای «زرگر»، واقع در100 کیلومتری تهران، زبان مادریشان «رومانو» است، به زبانشان زرگری هم میگویند، اما نه از آن زرگریهایی که بعد از هر حرف، «ز» میگذارند و زبانشان میشود «دزرزوز»!
داستان زبان رومانو، بیشتر شبیه افسانه است. زرگریها خودشان هم دقیقاً نمیدانند متعلق به کجای جهان هستند و چه شد که به ایران آمدند و شدند رومانوی شیعه کشاورز ایرانی که به زبان ترکی هم مسلطاند. قدیمیهای روستا یادشان است که در زمان جوانیشان پیرمردی در «زرگر» بود که تمام حساب و کتابهایش را به زبان روسی مینوشت، اما بعد از مرگ او، نوشتن به زبان روسی ورافتاد، حالا این مردم همهشان به زبان رومانو حرف میزنند و به لاتین مینویسند.
رومانوهای اروپایی در «زرگر»! بچههای تحصیلکرده زرگر، چند سال پیش چند لغت به زبان رومانو در اینترنت منتشر کردند و از تمام مردم دنیا خواستند که اگر مفهوم این لغات را میدانند، به ایران بیایند. چند ماه بعد، سه مسافر از فرانسه و انگلیس به روستای زرگر آمدند و در حالی که شادیکنان، ساز و دهل میزدند، از اینکه همزبانهایشان را در ایران پیدا کردهاند، سر از پا نمیشناختند!
زرگریها میگویند این سه مرد از تجار بزرگ کشورشان بودند که ایتام زیادی را حمایت میکردند و اهل کار خیر بودند، اما تعجب میکردند از اینکه زرگرهای ایران، زبان رومانو را با زبان فارسی و ترکی آنچنان آمیختهاند که اصالت زبان به آن شکل که در اروپا تلفظ میشود، از بین رفته است. رومانوهای اروپایی هم متعجب بودند از اینکه چرا رومانوهای ایران، مثل 18 هزار همزبان شناخته شده خود در اروپا، تشکیلات اجتماعی ندارند و در نشست سالانه آنها در ترکیه حضور ندارند!

پیامهای رمز به زبان رومانو! زرگرها، حتی آنها که گردهماییهای منظمی دارند، آوارهاند. این مردم معلوم نیست از چه سرزمینی آمدهاند و چه اتفاقی افتاد که در جهان پراکنده شدند. «سرهنگ» از بقیه مردم آبادی به تاریخچه رومانوها مسلطتر است. او خودش در زمان جنگ ایران و عراق، چند بیسیمچی «زرگر» داشت که پیامهای بسیار مهم را به آنها میسپرد تا عراقیها از آن سردرنیاورند، که سر هم در نمیآوردند و عاقبت نیز نفهمیدند که این زبان، چه زبانی است!
«سرهنگ» میگوید هیچکس غیر از زرگرها از زبان رومانو سردر نمیآورد و هیچکس مطمئن نیست این مردم از چه آب و خاکی ریشه گرفتهاند، اما روایتی هست که میگوید رومانوها طایفهای هستند که قرنها پیش از مرزهای شمال ایران وارد شدهاند و چون زندگی عشایری داشتهاند، در بخشهای مختلف ایران پخش شدهاند و به تدریج یکجانشین شدهاند و کشاورزی و دامداری را پیشه خود کردهاند.
روایتی دیگر اما، میگوید رومانوها اصالتاً ایرانیاند و به خاطر شجاعتشان، جزو سربازان قزلباش شاهعباس صفوی بودهاند. عدهای هم معتقدند چون زرگرها جنگجو و دلیرند، هیچ وقت با حکومتهای وقت، سرسازش نداشتهاند و برای اینکه حکومتها از خطرشان مصون باشند، آنها را در دنیا پخش کردهاند، هر چند این عده نمیگویند که چه حکومتی، در چه زمانی و از کدام سرزمین چنین تصمیمی گرفته است!
از رومانی تا یونان و ایتالیا: زرگرها همیشه دو به شک زندگی میکنند. آنها گاه خودشان را مردمانی از کشور رومانی میدانند و گاه از یونان و گاه، زبان رومانو را ملاک قرار میدهند تا بگویند ریشه در کشور ایتالیا دارند!
معتقدان به این روایت میگویند که در جنگ ایران و روم، 200 نفر از رومانوها به دست پادشاه ایران اسیر شدند، اما چون اندامهای ورزیده و قوی داشتند، مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین ساکن شدند!
بفرمایید یک لیوان«آیرانه سی»!
اگر مهمان عزیز کرده باشی، زرگرها در بدو ورود برایت «آیرانه سی» میآورند. «آیرانه سی» یعنی دوغ، آنهم دوغی خنکشده با تکههای یخ که یک قاشق غذاخوری پُر رویش کره است و هر مهمانی نصیبش نمیشود!
وقتی زرگرها به زبان رومانو با هم حرف میزنند، فردی که شنونده است، حتی کلمات را هم تشخیص نمیدهد، چه رسد به معنیشان؛ اما اینها که مردمی با محبتاند، سرعت حرفزدنشان را کم میکنند و شمرده شمرده کلمات را ادا میکنند تا غیر رومانوها هم چیزی بفهمند! «قمیل»، همان «کمل» انگلیسیها و «شتر» ما فارسی زبانها است که زرگرها «ک» آن را «ق» تلفظ میکنند. «فاملا» هم همان «فمیلی» انگلیسی زبانها است که ما به آن «خانواده» میگوییم. «پپری» و «سمنتی» هم میشود ادویه و فلفل و سیمان که دیکته و تلفظش شباهت زیادی به کلمات انگلیسی دارد. زرگرها زبانشان را هم به حروف لاتین مینویسند، شاید برای همین است که اصرار دارند بگویند اجدادشان مردمی از مردمان روم بودهاند!
وفاداری به خانواده، عشق به وطن
زنی که شوهرش میمیرد، هرگز ازدواج نمیکند. مردی هم که همسر دارد، هرگز به سراغ زنی دیگر نمیرود و اگر کسی خلاف کند، از روستا طرد میشود، یعنی اگر چه جسمش در روستاست، اما کسی اعتنایی به او نمیکند.
این رسم زرگرهاست که مردمش خیلی روی آن تعصب دارند. آنها نه اهل طلاقاند و نه اهل بیوفایی و خیانت؛ این هم یک رسم برآمده از ایل است.
در زرگر زیاد اتفاق افتاده که زنی شوهرش را در جوانی از دست بدهد و چند بچه قد و نیمقد یتیم برایش بماند، اما این زنها هیچ وقت به فکر ازدواج دوباره نمیافتند و به پای بچههایی مینشینند که از شوهر به جا ماندهاند؛ شاید برای اینکه میدانند تعصبات زندگی ایلی نمیگذارد آنها تنها و بیکس بمانند. مردهای زرگر هم برای ازدواج مجدد و چند همسری، مثل مردهای دیگر دنیا، توجیه نمیآورند و زیرکی نمیکنند، چون زرگر بودن، به آنها وفاداری را دیکته میکند. با اینکه جوانهای زرگر از لباس پوشیدن و آب و رنگ زندگی تهرانیها تقلید میکنند، اما عقایدشان هنوز زرگری است و به باورهای قومیشان احترام میگذارند.

با اینکه افسانهها، زرگرها را به سرزمینهای دور و نزدیک نسبت میدهد و آنها را به نقاطی از اروپا مربوط میکند، اما با این حال آنها عاشق ایرانند و خودشان را ایرانی میدانند. شاید و حتماً رمز ماندگاری آنها نیز همین است.
اگر چه آنها صورتشان، هم شبیه آریاییهاست و هم شبیه گلادیاتورها ، ولی آنها هر جا که باشند، با همان خط لاتینشان مینویسند: meen iranisom (من ایرانی هستم)، kato dayatar oyolom (اینجا از مادر متولد شدم) و irani boot manga (و کشورم را دوست دارم ).











